معنی کلمه کرکره در لغت نامه دهخدا
کرکرة. [ ک ِ ک ِ رَ ] ( ع اِ ) پنجم سپل شتر و آن گردی سخت میان سینه اوست یا سینه هر ستور ذی خف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رحی زور شتر و گفته اند سینه هر ذی خف. ( از اقرب الموارد ). || گروهی از مردم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کرکره. [ ک ِ ک ِ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. کوهستانی و معتدل است و 135 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).