پیر محمد

معنی کلمه پیر محمد در لغت نامه دهخدا

پیرمحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 16هزارگزی شمال خاوری دیزگران و دو هزارگزی چنگزه. کوهستانی ، سردسیر. دارای 156 تن سکنه آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و توتون و لبنیات مختصر و قلمستان. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
پیرمحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) ابن امیر یادگار شاه ارلات ( امیر.. ) عم امیر زین العابدین ارلات و از یاران و سران خاقان منصور سلطان حسین میرزا بایقرا. وی در کنار آب مرغاب بدست فوجی از امراء سلطان محمودمیرزا کشته شده است. ( رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 138، 146، 148 و 153 شود ).
پیرمحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) ابن ملک غیاث الدین پیرعلی بن ملک معزالدین حسین کرت ( ملک ). وی در سمرقند بسال 791 بدست میرانشاه پسر امیرتیمور گورکان کشته شده است. او دختر برادر تیمور یونیچ قتلق آغا را بزنی گرفته است ( حدود سال 778 هَ. ق. ).( کتاب رجال حبیب السیر ص 66 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 388، 431، 434، 444 و 544 ) ( از سعدی تا جامی ص 200 ).
پیرمحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) ابن قطب الدین خویی حنفی. وی راست : شرح فصوص صدرالدین قونوی.
پیرمحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) ابن جهانگیربن امیرتیمور گورکان ( امیرزاده ) نواده تیمور و جانشین و ولیعهد وی. ( رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 426 - 566 شود ). و صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: پسر غیاث الدین جهانگیر و نوه تیمور لنگ حسب الامر جد خود بهندوستان لشکرکشی و ملتان را ضبط کرد. پدرش اکبر اولاد تیمور بود و در ایام حیات جدش درگذشت. تیمور وی را به ولیعهدی تعیین کرد، اماپیرمحمد در موقع وفات جدش در قندهار بود و لذا از پادشاهی محروم شد و پسرعمویش سلطان خلیل بن امیرانشاه در سمرقند حضور داشت فرصتی را غنیمت شمرد و تخت و تاج را تصاحب کرد، پیرمحمد بطلب حق سلطنت با لشکر بسوی سمرقند آمد، اما در بلخ مغلوب گردید و بسال 809 هَ. ق. بدست پیرعلی تاز یکی از امراء خود بقتل رسید.
پیرمحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) ابن عمر شیخ ( امیرزاده... ) نواده امیرتیمور گورکان. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 333 - 574 شود.
پیرمحمد.[ م ُ ح َم ْ م َ ] ( اِخ ) ابن ملک معزالدین حسین کرت ( ملک ) برادر ملک غیاث الدین پیرعلی حاکم سرخس. میان دو برادر کرّتی غبار کدورت درگرفت ، و ملک غیاث الدین سرخس را در محاصره آورد لیکن پس از مدتی در بندان مصلحان درمیان آمدند و گرگ آشتی پدید آمد. پیرمحمد بدست میرانشاه پسر امیرتیمور در هرات کشته شده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 387 و 388 و 433 و 434 شود.

معنی کلمه پیر محمد در فرهنگ فارسی

حاکم بلخ بعهد محمد همایون پادشاه تیموری هند

معنی کلمه پیر محمد در دانشنامه آزاد فارسی

پیر محمّد ( ـ۸۱۲ق)
از حکمرانان دورۀ تیموری در ایران، فرزند عمر شیخ پیر محمد. به فرمان امیرتیمور حاکم فارس شد و در بسیاری جنگ های تیمور شرکت و در ۷۹۸ق شهر یزد را تصرف کرد. با این حال، هنگامی که به فرمان تیمور و به فرماندهی برادر کوچک ترش، رستم، مأمور فتح بغداد شد، در میانۀ راه بازگشت و شورش کرد، اما بی درنگ دستگیر و زندانی شد و حکومت فارس به رستم رسید. تیمور در ۸۰۵ ق پیرمحمد را عفو و دوباره به حکومت فارس منصوب کرد. بعد از مرگ تیمور، پیرمحمد خود را مطیع شاهرخ خواند و همچنان حاکم فارس ماند. پس از فتح اصفهان به دست پیرمحمد، برادرش، اسکندر، به دربار شاهرخ گریخت و شاهرخ واسطۀ عفو او شد.

معنی کلمه پیر محمد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پیرمحمد (ابهام زدایی).
...
[ویکی فقه] پیرمحمد (امیر تیموری). پیرْمُحَمَّد (۱۴-۷۷۷ رمضان ۸۰۹ ق/۱۳۷۵-۲۲ فوریۀ ۱۴۰۷م)، از امیـران تیموری، فرزند جهانگیر میرزا و نوادۀ امیرتیمور گورکانی می باشد.
وی۴۰ روز پس از درگذشت پدرش به دنیا آمد. در۷۹۴ق/۱۳۹۲م، تیمور حکمرانی نواحی جنوب شرقی قلمرو خود (غزنین، کابل، قندهار و توابع آن) را تا حدود رود سند، به پیرمحمد سپرد. (دربارۀ سن وی در زمان حکمرانی به این آدرس رجوع کنید. )
شرکت در لشکرکشی های تیمور
پیرمحمد در لشکرکشی ها و مأموریت های دیگری که از سوی تیمور به او واگذار می شد، نیز فعالانه شرکت می جست. از جمله وی فرماندهی سپاهی را که برای سرکوب مخالفان به قزوین و سلطانیه فرستاده شده بود، برعهده داشت. پیرمحمد و برادر بزرگ ترش امیرزاده محمد سلطان، پس از استقرار آرامش در این شهرها، و سرکوب راهزنان کردستان، در شوشتر به اردوی تیمور که به سوی بغداد لشکرکشی می کرد، پیوستند. چون تیمور عزم لشکرکشی به هندوستان کرد، نخست پیرمحمد را در۸۰۰ق، برای تصرف مُلتان بدان سو گسیل داشت. پیرمحمد شهر را در محاصره گرفت و سرانجام آن را گشود. گرچه شورش شهاب الدین مبارک شاه تمیمی، از حاکمان متمول و برجستۀ محلی که پیش از فتح ملتان اطاعت خود را از پیرمحمد اعلام کرده بود، با یاری فرستادۀ تیمور، امیر شیخ نورالدین پایان یافت. اما بارش باران های موسمی، خسارت فراوانی بر اردوی پیرمحمد وارد آورد و او ناچار به داخل شهر پناه برد. دیگر حکام و فرماندهان محلی با استفاده از فرصت، دوباره سر به شورش برداشتند، ولی این بار نیز با نزدیک شدن اردوی تیمور به ناحیه، غائله خاتمه یافت. در لشکرکشی تیمور به هند (۸۰۱ ق/ ۱۳۹۹م) پیرمحمد همراه وی بود. و پس از فتح دهلی، به گفتۀ غیاث الدین علی یزدی به درخواست پیرمحمد و چند تن دیگر از امرا، تیمور به مردم شهر امان داد.
وصیت تیمور بر جانشینی پیرمحمد
تیمور در واپسین لحظات زندگی، در جمع امرا و بزرگان، پیرمحمد را به عنوان جانشین خود تعیین کرد و امیران را برای عمل به وصیت خود سوگند داد. البته امیرنورالدین و امیرشاه ملک، دو تن از امیران نامی تیمور خواهان آن بودند تا پیکی به تاشکند رود و خلیل سلطان (۷۸۶-۸۱۴ق) پسر میرانشاه و امرای آن جا را به بالین تیمور آورد تا آن ها وصیت تیمور را از زبان خود او بشنوند. این نکته حاکی از مخالفت احتمالی میرانشاه با پیرمحمد بود که حوادث بعدی نیز صحت آن را تأیید کرد و از آن جا که پیرمحمد در غزنین بود.
مخالفت خلیل سلطان با جانشینی پیرمحمد
...

جملاتی از کاربرد کلمه پیر محمد

پیر محمد سرانجام توانست شاه مالک را متقاعد کند که اردوی مشترکی را در ماوراءالنهر آغاز کنند. نبردی در نزدیکی قارشی درگرفت و پیر محمد شکست خورد و مجبور به عقب‌نشینی شد. پیر محمد و امیرش پیرعلی تاز سولدوز (پسر دریاسالار منگلی بوغا سولدوس، وارث اولجی بوغا سولدوز که رئیس سلدوز بلخ در اوایل تیمور بود) قلعه شادمان را در چاغانیان محاصره و تصرف کردند.
ملکشاهی چمزی: ۱- خمیس ۲- خرزینوند ۳- کلگه ۴- جمعه ۵- خداداد ۶- ملگه ۷- شکربگ ۸- حسین بگ ۹-روسگه (رستم بیگ) ۱۰- نقی (نظر بگ) ۱۱- شیه وردی (شاهوردی) ۱۲- گلان ۱۳- کله وند ۱۴- کینیانه ۱۵- خلیل وند ۱۶- کُناری وند ۱۷-حمانه و کول (علی نظر) ۱۸- سَرایلوند ۱۹- شهره میر (شیره میر) ۲۰- کل کل ۲۱- گراوندی ۲۲- کوگر ۲۳- سیه گه ۲۴- کاظم بگ ۲۵- قیطولی ۲۶- باباهای پیر محمد
گویند همدمان پی تاریخ فوت او حیف از صدای پیر محمد که شد ز چنگ
در سی کیلومتری شهر ارکواز مسیر فرعی از جاده شهر ارکواز به گنبد پیر محمد و در دره حاصلخیز و پرآب گز، آرامگاه سید محمد ابو چماقین ملقب به پیر کُتَک قرار دارد که زیارتگاه مردم ایل ملکشاهی است. وجود چشمهٔ آب شیرین و رودخانه‌ای بسیار زیبا در قسمت شمالی آرامگاه بر زیبایی این مکان افزوده‌است.
پیر محمد در اواخر ۱۴۰۵ میلادی، با لشکری از کابل به بلخ رفت. در زمستان پیر محمد که در بلخ بود، از شاهرخ که تازه خلیل را به رسمیت شناخته بود، کمک خواست. پسرش اولوغ بیگ و امیرشاه مالک را با لشکری به شابورگان و انخود فرستاد، اما گرهی گشوده نشد.
بقعه بابا پیر محمد بن انصاری مربوط به دوره صفوی - دوره قاجار است و در شهرستان اصفهان، روستای دشتی واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۱۰۲۲۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
مزار پیر محمد درخیابان کاشانی، خیابان جوزدان خرابه، کوچه پیر نیا با فاصله چند کیلومتری در غرب امامزاده موسی قرار دارد. بخشی از محوطه تاریخی پیر محمد توسط اداره برق اشغال شده و بخشی در حال مرمت و بازسازی نیمه کاره رها شده است. خوشبختانه سنگ مزار باقی است و تاریخ فوت ۹۸۱ هجری ذکر شده است.
امامزاده پیر محمد مربوط به سدهٔ ۷ و ۸ ه.ق است و در شهرستان آبدانان، روستاهای پشت قلعه و جابر الانصار واقع شده و این اثر در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۴۳۱۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
استاد امیر محمد در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در قریهٔ قابل بای ولسوالی ده سبز ولایت کابل متولد شده بود پدرش پیر محمد نام داشت که پیشه‌اش رباب نوازی بود. ایشان از سن ده سالگی به آواز خوانی آغاز کرد و نزد استاد محمد عمر فقید شاگرد نشسـت درس‌ها و شیوهٔ تدریس استاد محمد عمر از یک سو، و علاقه و تلاش استاد امیر محمد از جانب دیگر موجب گردید تا صدای شادی‌آفرین وی رونق گر بیشتر از مجالس خوشی از کابل تا هرات از هرات تا به (بلخ) و از آنجا تا به ننگرهار و سایر نقاط کشور گردد. امیرمحمد به نواختن آلات موسیقی چون ارمونیه، رباب و تنبور اشراف کامل داشت.
برندک و امیران بر خلاف سوگند خود به سوی خلیل بازگشتند. قراردادی که به سود پیر محمد امضا کرده بودند، باطل اعلام شد و خلیل بار دیگر بیعت کرد. دریاسالار رستم تقی بوغا اما همین مسیر را طی نکرد و به دیدار شاهزادگان و امیرانی که در علی‌آباد بودند رفت. قرار شد امیران به سمرقند بروند و از بخارا نسخه ای از وصیت‌نامه را برای پیر محمد بفرستند. امیرانی که در اردوگاه وفاداران ماندند عبارتند از: آتیلمیش، توکول کرکارا، حسن جگادول، افلان خواجه ترکان، شمس الدین المالقی، اوستوی، موسی رکمال، برتری و وفادار و…
حکایت از اشرف ابوالیمانی شنیدم که او نقل کرد از پیر محمد ابواسحقّ، گفت از پدر خود شنودم که شیخ اسبی کمیت داشت که هیچ کس را دست ندادی که برنشستی از تندی که بودی و چون شیخ خواستی که بر نشیند پهلو فرا دکان داشتی تا شیخ پای در وی درآوردی و چون شیخ از دنیا برفت او را دیدند افسار گسسته و آب ازدیدۀ وی می‌دوید و آب و علف نمی‌خورد وهفت شبانروز آن اسب همچنین می‌بود ودر روز هفتم گفتند این اسب لاغر شده است نه آب می‌خورد و نه علف و بزیان خواهد آمد چکنیم؟ با خواجه ابوطاهر بگفتند خواجه ابوطاهر گفت بباید کشت تا درویشان ازو چیزی بخورند و به مردمان دهیم پس بکشتند و تبرّک را ببردند.
یک سال بعد، پیر محمد در توطئه ای توسط امیر ارشدش پیرعلی تاز سولدوز، که از حمایت سایر امیران برخوردار شده بود، ترور شد. سولدوز سعی کرد قدرت را به دست گیرد اما شکست خورد و در سال ۱۴۰۸ توسط پیروان خود به قتل رسید.
ساز و صدای پیر محمد ز چنگ رفت رفت از جفای دایره چرخ نیلرنگ