پراکنده دل

معنی کلمه پراکنده دل در لغت نامه دهخدا

پراکنده دل. [ پ َ ک َ دَ / دِ دِ] ( ص مرکب ) پریشان خاطر. پراکنده خاطر :
خداوند روزی بحق مشتغل
پراکنده روزی پراکنده دل.سعدی.نخواهی که باشی پراکنده دل
پراکندگان را ز خاطر مهل.سعدی.پراکنده دل گشت از آن عیبجوی.سعدی.

معنی کلمه پراکنده دل در فرهنگ عمید

پریشان حال، پراکنده خاطر، پریشان خاطر: نخواهی که باشی پراکنده دل / پراکندگان را ز خاطر مهل (سعدی۱: ۷۹ ).

معنی کلمه پراکنده دل در فرهنگ فارسی

پریشان خاطر پراکنده خاطر

جملاتی از کاربرد کلمه پراکنده دل

نخواهی که باشی پراکنده دل پراکندگان را ز خاطر مهل
چند گفتیم پراکنده دل آرام نیافت جز بدان جعد پراکنده آن خوب زمن
چند گفتیم پراکنده دل آرام نیافت جز بر آن زلف پراکنده آن شاه زمن