ولدان

معنی کلمه ولدان در لغت نامه دهخدا

ولدان. [ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ ولید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). مولودها. کودکان. پسران :
تا بباشند بدین رز در مهمان منند
رز فردوس من است ایشان ولدان منند.منوچهری.حوران و غلمان و ولدان بر گرد وی برآمدند. ( قصص الانبیاء ).

معنی کلمه ولدان در فرهنگ عمید

= ولید

معنی کلمه ولدان در فرهنگ فارسی

ده دهستان ماربین بخش سده شهرستان اصفهان در ۹ کیلومتری خاور سده . جلگه معتدل ۱۳۵۶ تن سکنه دارد. محصولش غلات صیفی پنبه تنباکو و صنایع دستی زنان کرباس بافی است .

معنی کلمه ولدان در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وِلْدَانٌ: فرزندان - نوجوانان (جمع وَلد. در عبارت "یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ " طواف کردن نوجوانان بهشتی بر پیرامون مقربین کنایه است از حسن خدمتگزاری آنان. صفت مخلدون (جاودانی شده ها)برای ولدان به این معنی است که آن نوجوانان تا ابد به همان قیافه...
ریشه کلمه:
ولد (۱۰۲ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه ولدان

قوله: «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ» اگر مؤمنانرا سزاست که بر امید ناز و نعیم بهشت و دیدار غلمان و ولدان گویند: «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ» پس عارفان سزاتراند که بر امید دیدار جلال احدیّت و یافت حقایق قربت و تباشیر وصلت، دیده و دل فدا کنند و جان و روان در این بشارت نثار کنند.
زاده از اندیشه‌های خوب تو ولدان و حور زاده از اندیشه‌های زشت تو دیو کلان
بگویمت که چرا خاک حور و ولدان زاد که داد بوی بهشتش نسیم عنبر عیش
در تن مخمور می صافی تر از کوثر بود در دل مهجور جانان خوشتر از ولدان بود
یَطُوفُ عَلَیْهِمْ، ای یخدمهم و ینقلب الیهم وِلْدانٌ غلمان جمع‌ ولید. و خدمة الغلمان امتع من خدمة الکبار و هم ولدان انشأهم اللَّه لخدمة اهل الجنة.
اکنون ببین در آنخلد طوبی بیخ کنده ولدان مو بریده حوران کشته شوهر
قصور و حور و ولدان را نمی‌دانم ولی دانم من آن کس را که ولدان و قصور و حور می‌باشد
گفت: ایزد بمصحف عربی وصف ولدان کند بقول نبی
مولود ما ز نطفة امرست در وجود ولدان به اصل باز برند امهات ما
همچنین کنیزکان بهشتی در میوه بهشت تعبیه‌اند تا چشم رضوان و ولدان و غلمان بریشان نیفتد تا آنکه بنده مؤمن ببهشت رسد، میوه باز کند از میان میوه بیرون آید نقاب بر بسته. از چشم اغیار پوشیده نگه داشته و زمین بهشت از نور روی او روشن گشته.