معنی کلمه هبی در لغت نامه دهخدا
نُعَلّمها هبی و هلا و ارحب
و فی أبیاتنا و لنا افتلینا.( از لسان العرب ).
هبی. [ هََ ب َ ی ی ] ( ع اِ ) کودک خرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( لسان العرب ). ج ، هَبائی . ( لسان العرب ).
هبی. [ هَُب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ هابی. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( لسان العرب ). رجوع به هابی شود: نجوم هبی ؛ ستاره هایی که از گرد و غبار پوشیده شده باشند. ( ناظم الاطباء ). ستارگان نهفته در غبار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( لسان العرب ).