معنی کلمه نوش گوار در لغت نامه دهخدا
تا تو به رزمی چو زهر زودگزائی
تا تو به بزمی چو شهد نوش گواری.فرخی.موافقان را مهرت نبید نوش گوار
مخالفان را خشم تو زهر زودگزای.فرخی.مجلس افروز به نو باغ تو امروز شها
مجلس نو کن و نو گیر می نوشگوار.فرخی.آب حیوان چو شد گره در حلق
زهر گشت ارچه بود نوشگوار.سنائی.ز مرغزار قناعت قدم مبر کآنجا
نبات روح نواز است و آب نوشگوار.مجیر.نحل کآب عنب خورد بر تاک
آرد از لب شراب نوشگوار.خاقانی.نوش ساقی و جام نوش گوار
گرم تر کرده عشق را بازار.نظامی.