معنی کلمه نودر در لغت نامه دهخدا
نودر. [ ن َ دَ ] ( اِخ ) نام پسر منوچهر که به دست افراسیاب گرفتار شد . ( از جهانگیری ). اصل نوذر است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به نوذر شود.
نودر. [ ن َ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند، در 30هزارگزی مشرق خوسف و 13 هزارگزی شمال غربی گل ، در منطقه کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 108 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و میوه ها، شغل مردمش زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).