معنی کلمه نرم شانه در لغت نامه دهخدا
از ظهوری است سخت بازوئی
کوه کن نرم شانه ای بوده ست.ظهوری ( از آنندراج ). || کم قدرت. ( برهان قاطع ). ضعیف. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ).سست. ( ناظم الاطباء ). || جبان. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ). || مطیع. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). فرمانبردار. ( ناظم الاطباء ). کسی که هر چیز بگویند همان قبول کند و هرچه تکلیف کنند تن دردهد.( فرهنگ نظام ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) ( آنندراج ):
زنجیر زلف چاره دلهای سرکش است
اینجا ز موم سنگ شود نرم شانه تر.صائب ( از آنندراج ). || مخنث. حیز. ( انجمن آرا ) ( فرهنگ خطی ). بی حیا. ( فرهنگ خطی ) :
نرم شانه سخت دیده سست رگ
بیوه پرور کم خرد بسیارخور.پوربهای جامی ( از انجمن آرا ).