معنی کلمه نادلپذیر در لغت نامه دهخدا
بدو گفت شاه ، ای زن آرام گیر
چه گوئی سخنهای نادلپذیر.فردوسی.بدو گفت طوس ای سپهدار پیر
چه گوئی سخن های نادلپذیر.فردوسی.تو بندوی را سر به آغوش گیر
مگو هیچ گفتار نادلپذیر.فردوسی.مرا این سخن بود نادلپذیر
چو اندیشه کردم من از هر دری.منوچهری.در این ژرف دریای نادلپذیر
تو افکندیم هم توئی دستگیر.اسدی.رجوع به نادلپسند شود.