یک باره

معنی کلمه یک باره در لغت نامه دهخدا

یک باره. [ ی َ / ی ِ رَ / رِ ] ( ق مرکب ) منسوب به یک بار. ( ناظم الاطباء ). یک دفعه. ( یادداشت مؤلف ). یک بار :
به جولان و خرامیدن درآمد باد نوروزی
تو نیز ای سرو روحانی بکن یک باره جولانی.سعدی.- کار یک باره ؛ کاری که یک بار بیشتر نکنند. ( ناظم الاطباء ).
- کار یک باره کردن ؛ کار را تمام کردن. کاری را چاره کردن. یک طرفه کردن کار. یک سو کردن کار. یک سره کردن کار را :
هر آن کس که او تاج شاهی بسود
بر آن تخت [ طاقدیس ] چیزی همی برفزود
مرآن را سکندر همه پاره کرد
ز بیدانشی کار یک باره کرد.فردوسی.مباش ایمن و گنج را چاره کن
جهانبان شدی کار یک باره کن.فردوسی. || بالکل. به کلی. بالتمام. کلاً. از همه روی.( یادداشت مؤلف ) :
دیوار و دریواس فروگشت و درآمد
بیم است که یک باره فرودآید دیوار.رودکی.سه حاکمکند اینجا یک باره همه دزد
میخواره و زن باره و ملعون و خسیسند.منجیک.بدو گفت اولاد مغزت ز خشم
بپرداز و بگشای یک باره چشم.فردوسی.چو شیروی بر تخت شاهی نشست
کمر بر میان کیانی ببست
چنان شد ز بیهوده کار جهان
که یک باره شد نیکوییها نهان.فردوسی.شهنشاه باید که بخشد بر اوی
چه یک باره زو دور شد رنگ و بوی.فردوسی.اگر بخت یک باره یاری کند
بر این طبع من کامگاری کند.فردوسی.خونشان همه بردارد یک باره وجانشان
واندرفکندباز به زندان گرانشان.منوچهری.و نیز یک باره خلق را بی طاعتی به بهشت مفرست. ( منتخب قابوسنامه ص 169 ).
یک باره شوخ دیده و بی شرم گشته ایم
پس نام کرده خود را قلاش شوخ و شنگ.سوزنی.سوبه سو می فکند و می بردش
کرد یک باره خسته و خردش.نظامی.یک باره بیفت از این سواری
تا یابی راه رستگاری.نظامی.که صاحب حالتان یک باره مردند
ز بی سوزی همه چون یخ فسردند.نظامی.درآمد ز در دیده بانی بگاه
که غافل چرا گشت یک باره شاه.نظامی.قوت جور جهان و پیری و ضعف بدن
این سه حالت مرد را یک باره مضطر می کند.سلمان ساوجی.

معنی کلمه یک باره در فرهنگ معین

( ~. رِ ) (ق . ) ۱ - یک دفعه ، یکبار. ۲ - ناگهان . ۳ - به کلی ، تمامی ، همه .

معنی کلمه یک باره در فرهنگ عمید

۱. ناگهان.
۲. یکسره.

معنی کلمه یک باره در فرهنگ فارسی

۱- یک دفعه. ۲- ناگهان . ۳- بکلی .
منسوب به یک بار، ناگهان، یکسره، یکبارگی: ناگهانی، ونیزبه معنی همگی

معنی کلمه یک باره در دانشنامه آزاد فارسی

یِک بارِه (monocarpic)
آگاوه صدساله
(یا: مونوکاروپیک) گیاهی که در چرخۀ زندگی خود فقط یک بار گل و میوه می دهد و سپس می میرد. اغلب گیاهان یک سالهو گیاهان دوسالهاز این گونه اند، اما تعدادی اندک از گیاهان چندسالهدر چرخۀ زندگی خود یک بار و گاهی بعد از ۹۰ سال گل می دهند و پس از مدتی کوتاه خشک می شوند. آگاوۀ صدسالهو چند گونه بامبواز این جمله اند. اصطلاح عمومی زیست شناختی برای موجوداتی که در حیات خود فقط یک بار تولید مثل می کنند، سملپاریتیاست.

جملاتی از کاربرد کلمه یک باره

در ۲۴ نوامبر ۲۰۰۸، راجرز باشگاه چلسی را ترک کرد و هدایت تیم واتفورد در لیگ چمپیونشیپ انگلیس را برعهده گرفت. تیم واتفورد از ده بازی نخست خود تنها دو بازی را با برد پشت سر گذاشت که طی این شرایط تا ماه ژانویه این تیم در منطقه سقوط به دسته پایین‌تر قرار داشت اما تیم تحت هدایت راجرز به یک باره ترقی کرد و در پایان فصل راجرز و شاگردانش توانستند به رتبه سیزدهم جدول دست یابند تا همچنان واتفورد در چمپیونشیپ باقی بماند.
بر هیچ کسم نه مهر مانده است نه کین یک باره بشسته دست از دنیی و دین
یا مکش هر ساعتی صد بار ما را یا به ما آنچه خواهی کرد از جور و جفا یک باره کن
جانا بنه این خوی بد از سر که پس آنگه یک باره تبرا شود آن جمله تولا
در آخرین نبردهای ارشدالدوله در روز سه‌شنبه یازدهم رمضان سال ۱۳۲۹ در نبرد سختی که در این روز در نزدیکی تهران و برای فتح پایتخت اتفاق افتاد سرانجام آتش سنگین توپخانهٔ نیروهای مشروطه طلب یک باره ترکمانان سپاه ارشدالدوله را دچار وحشت و شکست کرد.
به یک باره جوشان شدند آن سپاه خروش دلیران برآمد به ماه
زخم را کاری زدی هان یک دم از بهر تماشا مفکنم یک باره از پا قوت بازوت دیدی
بر گوش ما نهاده دهان او به دمدمه تا جان ما بگیرد یک باره بوی دوست
این ویرایش اولین نسخه‌ای بود که ناگهانی و یک باره ارائه شد در حالی که در سایر نسخه‌ها هر جلد در زمانی مشخص ارائه می‌شد.
«نیکلاس ون اورتون» (با بازی مایکل داگلاس)، بانکداری پولدار و تنها است. او اکنون در آستانه ۴۸ سالگی قرار دارد، سنی که پدرش در آن به یک باره و بدون هیچ دلیلی خودکشی کرده‌است. خاطره خودکشی پدر اکنون که او به این سن رسیده‌است، آزارش می‌دهد.
چون عهد وفای خویش ترسم که مرا یک باره ز خاطرت فراموش کنی
آب این چشمه از گودال زیر درخت کهنسال به صورت گردابی خارج می شود و بر روی سنگ‌های سرخ در طبیعت جاری می گردد. علاوه بر این آبدهی این چشمه با چشمه های دیگر متفاوت است و قطع و وصل می‌گردد. به این معنی که گاهی چندین ساعت و یا حتی چندین روز آبی در این چشمه مشاهده نمی‌شود و به یک باره چندین روز پر از آب می‌گردد.
ای عادت تو همه جفای من یک باره گذاشته وفای من
با دل آرامی مرا خاطر خوش است کز دلم یک باره برد آرام را
کردند مشق شیوه یکرنگی و ز شوق یک باره از بلای دو بینی رها شدند