معنی کلمه ینال در لغت نامه دهخدا
کوه از غم بی باکی و طغیان تو نالد
بیهوده تو چون در غم طوغان و ینالی.ناصرخسرو.بر آزادگان کبر داری ولیکن
ینال و تکین را ینال و تکینی .ناصرخسرو.از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده
قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش.خاقانی. || مجازاً، مُغُل. ترک. ( یادداشت مؤلف ) :
زشت بُوَد بودن آزاده مرد
بنده طوغان و عیال ینال.ناصرخسرو.هستم ز نسل ساسان نز تخمه تکین
هستم ز صلب کسری نز دوده ینال.مجد همگر. || مجازاً، غلام ترک. غلام مغولی :
بر آزادگان کبر داری ولیکن
ینال و تکین را ینال و تکینی.ناصرخسرو.
ینال. [ ی َ ] ( اِخ ) نام قلعه ای است به حدود کردوان از ناحیت شروان [ به اران ] که خزینه و خواسته شروانشاه بدانجا بوده است. ( از حدود العالم ).
ینال. [ ] ( اِخ ) کنیزکی ازآن ِ مؤیدالملک ابوبکر نظام الملک وزیر که به گفته صاحب لباب الالباب : جمال او رشک بتان چین و فرخار بود و دل او بسته مهر و معتکف چهر او بود لغز در معنی او گفت و اگرچه مشهور است اماایراد کرده آمد، چه در غایت لطف و نهایت طرف است :
علینا نقش کن بر زر بکن حرفی از او کمتر
پس آن لامش به آخر بر بگفتم نام آن دلبر.( لباب الالباب ج 1 ص 68 ).