یمکن
معنی کلمه یمکن در فرهنگ عمید
معنی کلمه یمکن در فرهنگ فارسی
۱- ( جمله فعلی ) میسر میشود ممکن می شود . ۲- ممکن است شاید : سلطان گفت مگوی یمکن که قیصر روم بر دست او گرفتار شود .
در عربی فعل است به معنی تواند بود و ممکن است ولی در فارسی در معنی قیدی بکار می رود به معنی شاید احتمالا ممکن است یحتمل ظاهرا
جملاتی از کاربرد کلمه یمکن
اسرار نی ار فهم کنی جمله سماعی ست لا یمکن ان یدرکها العقل قیاسا
عندی جمل و من اشتیاق و فضول لا یمکن شرحها به کتب و رسول
و اما خوف، موقوف است به التفات به صفات مقتضیه غضب، و از آن محبتی چندان حاصل نمی شود بلی چون معاصی و غرور بر خلق غالب است خصوصا به اهل این زمان پس اصلح به حال ایشان غلبه خوف است، به قدری که ایشان را به طاعت وابدارد، و شهوات دنیویه را بر ایشان تلخ کند، و دل ایشان را از این خانه غرور بگسلاند، و خاطر ایشان را از علایق این عالم سرد کند و لیکن تا مادامی که مشرف بر مرگ نشده اند باید چنین باشند، اما در وقت مردن، اصلح به حال هر کسی آن است که صفت رجاء در آن وقت بر او غالب باشد، زیرا که خوف، تازیانه عمل است، و در آن هنگام، وقت عمل سر آمده است و زمان طاعت گذشته است و یمکن که خوف در آن وقت باعث کمی دوستی خدا شود.