یلمع

معنی کلمه یلمع در لغت نامه دهخدا

یلمع. [ ی َ م َ ] ( ع ص ، اِ ) برق بی باران. || سراب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب )( آنندراج ). کوراب. ( ملخص اللغات ). || دروغگوی را هم بدان تشبیه دهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).دروغگوی. ( ناظم الاطباء ) ( دهار ). || سنگ سپید که از آفتاب نیک تابد. ( دهار ). ریگ. ج ، یلامع. ( یادداشت مؤلف ). || مرد راست کمان. ( دهار ).

معنی کلمه یلمع در فرهنگ فارسی

برق بی باران سراب

جملاتی از کاربرد کلمه یلمع

و سنا برق نفی عنّی الکری لم یزل یلمع لی من ذی طوی‌
مررنا بجرعآء و النجم یلمع راینا محیا کبدر تبرقع
سنا برقی نفی عنی الکری لم یزل یلمع لی من ذی طوی