یزن
معنی کلمه یزن در لغت نامه دهخدا

یزن

معنی کلمه یزن در لغت نامه دهخدا

یزن. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 76 هزارگزی شمال خاوری آوج. آب آن از قنات و سکنه آن 256 تن است. راه ماشین رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
یزن. [ ی َ زَ ] ( اِخ ) رودباری است و نام ذویزن پادشاه حمیر از آن است زیرا از آن رودبار حمایت و نگهداری کرد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نام وادیی. ( ناظم الاطباء ). نام وادیی است در یمن. ( از معجم البلدان ). وادیی است به یمن که «ذو» بدان اضافه شود و به سبب وزن فعل غیرمنصرف است. ابن جنی گوید اصل آن یزأن است به دلیل اینکه گویند: رمح یزأنی. عبد بنی الحسحاس گوید:
فان تضحکی منی فیارب لیلة
ترکتک فیها کالقباء مفرجا
رفعت برجلیها و طامنت رأسها
و سبسبت فیها الیزأنی المحدرجا.
و یزأنی و ازأنی و آزنی هم گفته اند. صاغانی در تکلمة آن را منصرف دانسته و گفته است ماده «زأن » نامعروف است و ذو به اسماء جنس اضافه نشود و سیبویه گوید از خلیل پرسیدم هرگاه کسی را «ذومال » بنامند آیا تغییر می پذیرد؟ خیلی گفت : نه. نمی بینی «ذویزن » را استعمال کرده اند و تغییری نیافته است ؟ و ذویزن ، بطنی از حمیر است که گروهی بدان منسوبند مانند: ابوالخیر مرثدبن عبداﷲ تابعی مصری که از عمرو و پسر او عبداﷲ و عقبةبن عامر و ابی ایوب انصاری رضی اﷲ عنهم روایت کرده و عبدالرحمان شماسة و یزیدبن حبیب از او روایت کرده اند. او به سال 90 هَ. ق. درگذشته است ابوالبقا [ ابوالتقی ] هشام بن عبدالملک یزنی حمصی از اسماعیل بن عیاش و بقیه حدیث کرده و ابوداود و نسائی و ابن ماجه و فریابی و پسر او عمرویه از وی روایت کرده اند. محدثی ثقه است و به سال 251 هَ. ق. درگذشته و حسن بن تقی نواده اوست. و ذویزن یکی از پادشاهان حمیر است از این رو بدین نام خوانده شده است که این وادی را حمایت کرده چنانکه گفته اند ذورعین و ذوجدن نام دو قصر در یمن ، و نام ذویزن عامربن غوث بن سعدبن عوف بن عدی بن مالک بن زیدبن سددبن زرعةبن سبای اصغر است. و شراحیل پسر اوست و ذویزن را به سبب شجاعتی که داشت سیف می نامیدند و زرعةبن عامربن سیف بن نعمان بن عفیر الاوسطبن زرعةبن عفیر الاکبربن الحرث بن نعمان بن قیس بن عبدبن سیف بن ذی یزن از نسل اوست. رسول ( ص ) به وی نامه نوشت.( از تاج العروس ).
یزن. [ ی َ زَ ] ( اِخ ) بطنی است از حِمیَر. ( از منتهی الارب ) ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه یزن در دانشنامه عمومی

یزن، روستایی از توابع بخش رامند شهرستان بوئین زهرا در استان قزوین ایران است.
این روستا در دهستان رامندجنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۲۱ نفر ( ۵۶خانوار ) بوده است.
یکی از مهم ترین جاذبه های دیدنی روستای یزن، قله ی رامند است. این قله با ارتفاع 2564 متر از سطح دریا، یکی از مقاصد کوه نوردان شهرهای اطراف می باشد. از دیگر جاذبه ها می توان به قنات یزن و درختان گردوی اطراف آن و بافت زلزله زده ی قدیمی این روستا اشاره نمود.
در ساعت ۱۱ شامگاه ۱۰ شهریور ۱۳۴۱، زمین لرزه ای به بزرگی ۷. ۲ ریشتر، شهرستان بوئین زهرا را لرزاند. شدت این زمین لرزه به حدی بود بود که باعث مرگ بیش از ۱۲ هزار نفر شد. در این زمین لرزه بخش های فراوانی از روستای یزن نیز فروریخت و با خاک یکسان شد و تقریبا نیمی از ساکنین روستا از دست رفتند.

جملاتی از کاربرد کلمه یزن

فحدّثنا انس بن مالک انّ النّبی (ص) قال فیخرج من النّار من قال لا اله الّا اللَّه و کان فی قلبه من الخیر ما یزن برّة.
خاک صنعتی یزن یک اندیس غیرفلزی است که در حوالی شهر خیارج استان قزوین قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، خاک صنعتی است.سنگ میزبان این اندیس توفها و ایگنمبریتهای اسیدی سازند کرج است و دیرینگی آن به دوران ائوسن می‌رسد.
و عن انس قال: قال النّبی (ص): «یخرج من النّار من قال: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و کان فی قلبه من الخیر ما یزن شعیرة، ثمّ یخرج من النّار من قال «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و کان فی قلبه من الخیر ما یزن برّة، ثمّ یخرج من النّار من قال: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و کان فی قلبه من الخیر ما یزن ذرة».
بعداً آرناؤوط و قطاونه از گروه جدا شدند و یزن سارایره و مهند شویات به گروه اضافه شدند.
طبق گفتة مردان کهنسال، آب مورد نیاز روستاهای هم جوار از جمله نوشنق تپه و یزن آباد از روستای اورنج تأمین می‌شد و منبع این آب‌ها از قنات و رودخانه‌های فصلی بود.