معنی کلمه یزدی در لغت نامه دهخدا
چو شد رایت گرد یزدی پدید
یل زوده از اصفهان هم رسید.نظام قاری ( دیوان ص 183 ).فوطه یزدی به قاری بخش ای تاجر ز لطف
ور قماش مصر و هندستان نباشد گو مباش.نظام قاری ( دیوان ص 86 ).معجر ز گرد یزدی مفکن ز پیشوازت
میترسم از نشستن بر دامن تو گردی.نظام قاری ( دیوان ص 108 ).یکی میشدآهسته ایلچی براه
بدو کرد مدفون یزدی نگاه.نظام قاری ( دیوان ص 178 ).ز دیبای ششتر ز یزدی قماش
که آوازه شان در عراق است فاش.نظام قاری ( دیوان ص 182 ).
یزدی. [ ی َ ] ( اِخ ) احمدبن مهران بن خالد یزدی ، مکنی به ابوجعفر از راویان بود و از عبیداﷲبن موسی و ابونعیم نخعی و جز آن دو از کوفیان خبر شنید و منکدری و احمدبن محمد مختار و جز آنان از او روایت دارند. ( از لباب الانساب ).
یزدی. [ ی َ ] ( اِخ ) پهلوان ابراهیم معروف به یزدی بزرگ فرزند غلامرضا یزدی ( متولد یزد 1245 هَ. ق. متوفی دراول فروردین 1320 هَ. ق. ) در سن 12 سالگی شروع به ورزش کرد. در سال 1266 هَ. ق. شب عید نوروز به تهران وارد شد. پس از چند کشتی که با پهلوان پایتخت گرفت بازوبند پهلوانی را به دست آورد. آخرین کشتی او با پهلوان اکبر خراسانی بود. در مدت 29 سالی که بازوبندپهلوانی به دست کرد به دست هیچکس در کشتی مغلوب نشد. او را در قم به خاک سپردند. ( فرهنگ فارسی معین ).
یزدی. [ ی َ ] ( اِخ ) حسن بن حسین بن اسماعیل بن مرتضی حسینی یزدی. او راست : اکسیر الاخبار للاخیار الابرار چ بمبئی 1310 هَ. ق. ( از معجم المطبوعات مصر ).
یزدی. [ ی َ ] ( اِخ ) سید احمدبن سید محمد حسین اردکانی یزدی ، حکیم فاضل و فقیه و محدث قرن سیزدهم هجری و معاصر فتحعلی شاه و شیخ احمد احسایی بود. از تألیفات اوست : 1- انساب السادات یا شجرة الاولیاء ( از امام زمان ( عج ) تا حضرت آدم ). 2- ترجمه عوالم در چند جلد ( که جلد چهارم آن را در 1238 هَ. ق. به پایان رسانیده است ). 3- سرور المؤمنین فی احوال امیرالمؤمنین ( ع ). 4- فضائل الشیعة. 5- فضل الصلوة علی النبی و آله. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 333 ).