یزدان پرست

معنی کلمه یزدان پرست در لغت نامه دهخدا

یزدان پرست. [ ی َ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) خداپرست. ( ناظم الاطباء ). پرستنده یزدان. ( آنندراج ). موحد. خداپرست. عابد. که به عبادت خدا بپردازد. که پرستش خدا پیشه دارد. ( از یادداشت مؤلف ) :
کسی کو بود پاک و یزدان پرست
نیازد به کردار بد هیچ دست.فردوسی.به چیز کسان کس میازید دست
هر آن کس که او هست یزدان پرست.فردوسی.چنین گفت کاین نامه سوی مهست
سرافراز پرویز یزدان پرست.فردوسی.به خوان و نبید و شکار و نشست
همی بود با شاه یزدان پرست.فردوسی.زن فرخ و پاک و یزدان پرست
دگر باره بر گاو مالید دست.فردوسی.ز چیز کسان دور دارید دست
بی آزار باشید و یزدان پرست.فردوسی.چنان بود یزدان پرست و درست
که هرگز به خستن دل کس نجست.اسدی.دگر ره سپهبد یل چیره دست
بپرسید کای پیر یزدان پرست.اسدی.ردی دانش آرای و یزدان پرست
زمین حلم و دریادل و راددست.اسدی.خردمند بد پیر و یزدان پرست
جوان گرد و خوشخوی و بخشنده دست.اسدی.چو گنجینه غارش آمد به دست
هراسنده شد مرد یزدان پرست.نظامی.

معنی کلمه یزدان پرست در فرهنگ عمید

خداپرست.

معنی کلمه یزدان پرست در فرهنگ فارسی

خدا پرست پرستنده یزدان

جملاتی از کاربرد کلمه یزدان پرست

گفت هان ای زاهد یزدان پرست درچه کاری کردهٔ اینجا نشست
هرآن کس که شد مرد یزدان پرست کند هیچ خود را به امید،مست
فریدون و هوشنگ یزدان پرست نبردند هرگز بدین کار دست
ندیدیم یزدان پرست ایچ کس بدین کُه تو را دیدم امروز و بس
همی تا سحر مرد یزدان پرست ز دیدار شه دیده را بر نبست
چنین گفت خسرو به یزدان پرست که از خوردنی چیست کاید بدست
کسی کو بود پاک و یزدان پرست نیازد به کردار بد هیچ دست
برفتی و گشتی تو یزدان پرست سپاری به شدادیان خیره دست
چنین داد پاسخ که یزدان پرست که این خود نیاید به گیتی به دست
زگفتار او شاه یزدان پرست بیفشاند برآب آب از دو دست