یارند

معنی کلمه یارند در لغت نامه دهخدا

یارند. [ رَ ] ( اِ ) نفرین. ( شعوری ج 2 ورق 443 ). و بیانکی می گوید فارسی است به معنی دشنام و دشنام دادن.
یارند. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش نطنز شهرستان کاشان.با 460 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

معنی کلمه یارند در فرهنگ فارسی

نفرین و بیانکی می گوید فارسی است بمعنی دشنام و دشنام دادن .

جملاتی از کاربرد کلمه یارند

همه با همدگر همواره یارند همه تیرافکن و خنجر گذارند
همه کس طالب یارند ولیک مفلسی مست پدیدار کجاست
ازان انجمن کس ندارم به مرد کجا جست یارند با من نبرد
گر آتش مدح دگران بایدش افروخت تا سوخته تر باشد یارند شکسته
پیشوایانشان به اسفل می‌برند ز آن نمی یارند بودن سرفراز
روستای برز روستایی کاملاً دره‌ای است که از شرق به غرب کشیده شده‌است. جاده بین روستایی که روستاهای ابیانه، طره، برز، یارند و هنجن را به مراکز بالا دست ارتباط می‌دهد، از وسط روستای برز می‌گذرد و آن را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم کرده‌است. قسمت جنوبی روستا عمدتاً مساکن قدیمی و سنتی روستا قرار دارد و بیشترین بناهای تخریبی و مرمتی در این محدوده استقرار دارد. قسمت شمالی بافت جدید روستا است که در دهه‌های اخیر توسعه یافته‌است و بیشترین مساکن نوساز روستا در آن قرار دارد و معابر آن عریض تر است.
ترا گر دوستدارند اختر و ماه مرا یارند عشق و حسرت و آه
همه غرق یارند و خالی ز خویش پسندند برجان خود نوش نیش
نیست در حلقه ی مستان تو بیگانه کسی همه یارند درین دایره اغیار کجاست
لیک با هم درین صفت یارند که ازین کارخانه عارند
چو من لاحول کردم طاعنان را به گرد من کجا یارند گشتن