یاء. ( اِ ) نام حرف آخر الفبای فارسی و عربی. - از الف تا یاء ؛ از اول تا آخر . رجوع به ی » و «یا» شود. یاء. ( ع اِ ) آنچه بماند از شیر در پستان گوسفند. ( مهذب الاسماء ). شیر باقی مانده در پستان زن. ( ناظم الاطباء ) . باقی شیر در پستان. ج ، یاآت. و نسبت بدان یائی و یاوی و یوی باشد. ( تاج العروس ). یاء. ( اِ ) گوشه کمان. ( تتمه برهان ) ( ناظم الاطباء ).
جملاتی از کاربرد کلمه یاء
یعقوب و حمزه یخافا بضم یاء خوانند، و درین قراءت خوف بمعنی ترس باشد لا بد.
آبادی بردخون سه یا چهار سده پیش در کناره خَنی (به فتح اول با یاء مدی: سفرههای زیرزمینی درهمانند طبیعی) در دو کیلومتری شمال شرقی محل کنونی - یعنی روستای احشام کهنه - شکل گرفتهاست.
راغب اصفهانی، لغتشناس اهل سنت، گزارش میکند که واژهٔ «إیلَافِ»، مصدر ثلاثی مجردش «إلف» و باب افعال از ریشهٔ «آلف» بوده و معنای آن اجتماع، انس، همبستگی و الفت است. راغب بر این باور است که این واژه در ابتدا «الاف» بوده که لام آن به یاء مبدل شدهاست. از دیگر معانی این کلمه، معنای «مؤالفة» به معنای پیمان و عهد است که به اعتقاد مکارم شیرازی از مفسران شیعه، به جهت عدم همخوانی این معنا با مصدر باب افعال، صحت این معنا، دور از نظر است. بانو امین، مفسر شیعه، معنای «به حقارت به جایی بردن کسی» را برای واژهٔ «ایلاف» عنوان کردهاست.
و ابن کثیر و نافع هر دو موافقاند در حذف یاء ضمیر از تبشرون، حذفاها و اکتفیا بالکسرة، باقی قرّاء «تبشرون» خوانند بفتح نون بی تشدید و وجهش آنست که بر یک نون اقتصار کردهاند و آن نون علامت رفع است در فعل جماعت و آن مفتوح باشد لا محاله، و ضمیر مفعول درین قراءت محذوفست، و حذف ضمیر المفعول به کثیر فی الکلام و در تشدید شین درین کلمه خلاف نیست.