گل باز. [ گ ُ ] ( نف مرکب ) آنکه به گل بازی کند. ( آنندراج ). آنکه شوق پروردن گلهای خوب دارد نه بقصد فروختن : ز بس صحن چمن از خنده گلزار خُرّم شد در او چون دست گلباز از هوا گل میتوان چیدن.عبدالرزاق فیاض ( از آنندراج ).
معنی کلمه گل باز در فرهنگ عمید
آن که گل را دوست دارد و گل پرورش می دهد.
معنی کلمه گل باز در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه با گل بازی کند . ۲ - کسی که رغبت بپرورش گلهای نیکو دارد : ز بس صحن چمن از خند. گلزار خرم شد درو چون دست گلباز از هوا گل میتوان چیدن. ( عبدالرزاق فیاض )
جملاتی از کاربرد کلمه گل باز
رسید موسم گل باز کز شمیم شمال دماغ دهر شود از بخور مالامال
نه روی آنکه بی دمساز گردد نه برگ آنکه از گل باز گردد
بهار افروز چون شعری برانگیخت دل گل باز شد زر بر سرش ریخت
ز شوق کعبه وصلت چنان در خاک می غلطم که از گل باز نشناسد تنم خار مغیلان را
از دفتر گل باز همی کرد ورق وز هر ورقش قصّهٔ دیگر میخواند
از تو محجوب تری یاد ندارد ایام بوی گل باز ندیده است گریبان ترا
بر رخ آری بسته خوشتر بوستانی کاندر او لاله و گل باز نشناسد کسی از خار و خس
شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته بلبل دلداده را در اضطراب انداخته
بود دست گل باز چون آینه به آن آینه رو مقابل شود
نه همین در قدم شه غزل آراست نشاط بلبل آواز بر آورد که گل باز آمد