گره بسته

معنی کلمه گره بسته در لغت نامه دهخدا

گره بسته. [ گ ِ رِه ْ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) پیچیده شده. معقد :
بسی نکته های گره بسته گفت
که آن در ناسفته را کس نسفت.نظامی.
گره بسته. [ گ ِ رِه ْ ب َ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) فلرز. فلرزنگ. دستمال بسته. پارچه قماش گره کرده محتوی چیزی. چیزی در دستارچه مانندی بسته. کهنه ای در میان چیزی که چهارگوش آن را بهم گره زنند.

معنی کلمه گره بسته در فرهنگ عمید

۱. گره دار، آنچه بر آن گره افتاده.
۲. [قدیمی، مجاز] پیچیده.

معنی کلمه گره بسته در فرهنگ فارسی

۱ - آنچه که بر آن گره ایجاد کرده باشند پیچیده معقد : بسی نکته های گره بسته گفت که آن در ناسفته را کس نسفت . ( نظامی )

جملاتی از کاربرد کلمه گره بسته

هزار درد گره بسته در دل و نتوانم کز آن یکی بر آن سرو سیمبر بگشایم
پرمیتکا بخشی از لباس سنتی هوتسول است. یک نوار پارچه‌ای بلند است که دو سر آن تزئین شده و از هر طرف با گره بسته می‌شود. این پوشش‌سر به دور مو و گردن و چانه بسته می‌شود.
ز منقار پولاد پران خدنگ گره بسته خون در دل خاره سنگ
ز رنج راه کرده لعلگون چشم گره بسته جبینش را بسی خشم
نشسته‌ام به ادبگاه مکتب تحقیق هزار اسم‌ گره بسته در معمایی
مدتی بود که تا ابن یمین بود ملول شب دوشین گره بسته ز کارش بگشاد
بر میان صد رشته جان با کمر بستی گره تا به کی چندین گره بسته به یک مو بنگرم
در گره بسته است دریا آب خود راچون گهر خشک می آید برون از بحر چون قلاب ابر
سیاست گره بسته بر دست و پای ز هر پیکری مانده نقشی بجای
ستاره گره بسته بر کارها فرو دوخته لب به مسمارها
به طاق دو ابرو برآورده خم گره بسته بر خنده جام جم