معنی کلمه گردافکن در لغت نامه دهخدا
منم گفت گردافکن و شیرگیر
کمند و کمان دارم و گرز و تیر.فردوسی.برآشفت گردافکن تاج بخش
ز دنبال هومان برانگیخت رخش.فردوسی.عنان پیچ و گردافکن و گرزدار
چو من کس نبیند به گیتی سوار.فردوسی.خسرو شیردل پیلتن دریادست
شاه گردافکن لشکرشکن دشمن مال.فرخی.به پنجم پسر باز گردافکنی
بود اژدهاکش هژبرافکنی.اسدی.چو جام گیرد بدره ده است و بنده نواز
چو تیغ گیرد گردافکن است و خصم شکن.سوزنی.رجوع به گرداوژن شود.