گردابه. [ گ ِ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) ورطه. ( آنندراج ). گرداب : خداوندا چو آید پای بر سنگ فتد کشتی در آن گردابه تنگ.نظامی.غم بیشتر از قیاس خورده ست گردابه فزون ز قد مرد است.نظامی.|| طوفان : از این گردابه چون باد بهشتی به ساحل گاه قطب آورده کشتی.نظامی.
معنی کلمه گردابه در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - گرداب : خداوندا . چو آید پای برسنگ فتد کشتی دران گرداب. تنگ ... ( نظامی ) ۲ - طوفان : ازین گردابه چون باد بهشتی بساحل گاه قطب آورده کشتی . ( نظامی )
جملاتی از کاربرد کلمه گردابه
بالَک یک سطح عمودی اضافی روی نوک بال است که یک گوشه آن به سمت بالا است و ممکن است زاویه درونی یا بیرونی داشته باشد و در اندازهها و شکلهای گوناگون برای کاراییهای متفاوت طراحی میشود. این ابزار معمولاً از ۵۰ درصد نوک بال نصب میشود زیرا شارش هوا از ۵۰ درصد لبه حمله به سمت لبه فرار منحرف میشود و ایجاد عارضهای به نام جریان گردابی یا گردابه میکند.
غم بیشتر از قیاسِ خَورد است گردابه فزون ز قدِ مرد است
وفا این بود کاندر کشتی [مواج زلفانت] درین گردابه شیدا مشربی را ناخدا کردی
ازین گردابه چون باد بهشتی به ساحلگاهِ قطب آورده کشتی