کم بها
معنی کلمه کم بها در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه کم بها
گفتا: توام بمیری، بی جان لبم نگیری آب حیات ما را «وفایی» کم بها کرد
نهنه مینگیرم که میگون سرشکم که خود زین می کم بها میگریزم
دکان واکرده در بازار محتاج خریداریم متاع کم بها داریم و سودا می توان کردن
نیست لایق به مدحتش گفتن گهر کم بها فرستادم
مرگ را چون کافران داند هلاک آتش او کم بها مانند خاک
پربها و کم بها بر حسب حال میزدند از بهر خرجی قیل و قال
به گوهر بماند همی سیب سرخ شنیدی چنین کم بها گوهری
صید او بی نوا چو صید حرم کسب او کم بها چو کسب حلال
بدین عمرِ کم کی توان یافت وصل که وصل رخش کم بها کی شود
من بنده سود یابم و نبود زیان ترا بازم به کم بها بفروش ار زیان بود