جملاتی از کاربرد کلمه کانها
زبن بیهنران سفله ای دل مخروش کانها همه میروند و ما میمانیم
و کانها ینهل عن قطر الحیا فیها صغار اللولو المتناثر
االبیض علی الرؤس تغلی بالبیض کانها مراجل
از مهر او صحیفه جانها منقش است با جود او ذخیره کانها محقر است
اگر فولادکانی را نبودی تربیت لازم ز کانها ساخته زادی سنان و ناوک و خنجر
کانها انار فی التجلی کانها الماء فی الصفاء
زبس که مایۀ کانها ببادداد کفش بدان رسیدکه گویند، بودروزی کان
خجسته حاتم ثانی محمد که جودش ملک کانها کرد غارت
ز کانها گوهران زر و ز گردون اختران نقره ز صحرا آهوان مشک و ز دریا ماهیان عنبر
خواجو گدای درگه ارباب فقر باش کانها که مفلسند بمعنی توانگرند