کامل عیار

معنی کلمه کامل عیار در لغت نامه دهخدا

کامل عیار. [ م ِ ع ِ ] ( ص مرکب ) زر ده دهی. ( فرهنگ نظام ).
- نقره کامل عیار ؛ نقره خالص. مؤلف تذکرةالملوک آرد: نقره کامل عیار آن است که از سطح قرص نقره بعد از برآمدن از کوره قال شاخچه ها به شکل حباب سر میزند، و به همین جهت نقره خالص را شاخدار میگویند. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 22 ).
|| مجازاً هر کس و چیز بی عیب. ( فرهنگ نظام ). تمام عیار.( آنندراج ). کامل. بی غل و غش. ( آنندراج ) :
رتبه کامل عیاران از محک ظاهر شود
تن به سنگ کودکان ده دامن صحرا مگیر.صائب ( از آنندراج ).رجوع به کامل العیار شود.

معنی کلمه کامل عیار در فرهنگ عمید

۱. دارای عیار کامل، درست عیار.
۲. [مجاز] بی عیب ونقص.

معنی کلمه کامل عیار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - فلز و پولی که عیارش کامل و درست باشد تمام عیار . درست عیار . ۲ - کامل و تمام از هر جهت تمام عیار : [ مردی کامل عیار است ] . [ رتب. کامل عیاران از محک ظاهر شود تن بسنگ کودکان ده دامن صحرا مگیر ] . ( صائب )

جملاتی از کاربرد کلمه کامل عیار

از دهان پاک می گردد سخن کامل عیار قطره چون افتاد در دست صدف گوهر شود
روزی که کیمیای تو تأثیرجو نبود کامل عیار بود مس ناروای من
محکش میزنند هر شب و روز سیم کامل عیار را ماند
گداز حیرتم کامل عیار است مرا در ساغر من می توان کرد؟
دیوانه ای که می رمد از سنگ کودکان بیرون کنش ز شهر که کامل عیار نیست
چه صرفه می برد از پاک طینتان دوزخ؟ ز بوته کی زر کامل عیار می سوزد؟
نقصی به ما نمی رسد از بوته گداز داغ است آتش از زر کامل عیار ما
خواهی که روسیه نشوی گاه امتحان مانند زر خالص کامل عیار باش
با هر که ساعتی بنشینی هوای او جز در فضایل زر کامل عیار نیست
نیست هر لخت از دل صد پاره ام جایی گرو سکه سیم و زر کامل عیار من یکی است