معنی کلمه کابل خدای در لغت نامه دهخدا
برون رفت مهراب کابل خدای
سوی خیمه زال زابل خدای.فردوسی.به یک دست مهراب کابل خدای
بیکدست گستهم جنگی بپای.فردوسی.چهارم چو مهراب کابل خدای
که سالار شاهست با فر و رای.فردوسی.همی رفت مهراب کابل خدای
سوی خیمه زال زابل خدای.فردوسی.بدستوری بازگشتن بجای
شدن شادمان پیش کابل خدای.فردوسی.