معنی کلمه چخماقی در لغت نامه دهخدا
- سبیل چخماقی. سبیل های چخماقی ؛ سبیل تاب داده و از دو سوی بجانب بالاگرائیده. سبیلی که نوک تافته و برگشته بسوی بالا دارد. بروتی که دنبال آن از دو سوی ببالا برگشته باشد. سبیل نوک برگشته. سبیلی که دو نوک باریک و تابداده آن بطرف بالا برگشته. رجوع به سبیل چخماقی شود.
- کاف چخماقی ؛ صورتی از نوشتن حرف کاف. شکلی از حرف «ک » در رسم الخط.