چترداری

معنی کلمه چترداری در لغت نامه دهخدا

چترداری. [ چ َ] ( حامص مرکب ) چتر داشتن. نگه داشتن چتر در دست. || سلطنت. پادشاهی. فرمانروایی :
چو آمد از ره امیدواری
بسنجر شد مقرر چترداری.شفیع اثر ( از آنندراج ).|| چترکشی. چتربری. رجوع به چتردار شود.

معنی کلمه چترداری در فرهنگ عمید

۱. چتر در دست داشتن، شغل و عمل چتردار.
۲. [قدیمی، مجاز] پادشاهی و سلطنت.

جملاتی از کاربرد کلمه چترداری

به چترداری شام و سپرکشی سحر به صبح نیزه‌زن و آفتاب تیغ‌گذار