چاغ

معنی کلمه چاغ در لغت نامه دهخدا

چاغ. ( ترکی ، اِ ) چاق. وقت و هنگام. ( ناظم الاطباء ) : در چاغ هولاکوخان و اباقاخان وجه آش اوردوها و خوانین بر شیوه و عادت مغول بود. ( تاریخ غازانی ذیل ص 329 ). || فصل. || یک ساعت از 12 ساعت روز. || عنکبوت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه چاغ در فرهنگ فارسی

وقت و هنگام . یا فصل . یا یکساعت از ۱۲ ساعت روز . یا عنکبوت .

جملاتی از کاربرد کلمه چاغ

موزخیکی یا باناناکیو غذای میان‌وعده یا غذای خیابانی محبوب در فیلیپین است، که عمدتاً با ظاهر خیلی کوتاه و چاغ شناخته می‌شود. مصرف این میوه در آسیای شرقی به شکل سرخ شده مانند سیب‌زمینی است.
غم چیغ چیغ کرد چو در چنگ گربه موش گو چیغ چیغ می‌کن و گو چاغ چاغ چاغ