معنی کلمه چاره سگال در لغت نامه دهخدا
شاه نامش خجسته دید بفال
گفت کای خیرمند چاره سگال.نظامی. || چاره اندیش. علاج اندیش. آنکه در اندیشه علاج و درمان دردی یا مرضی باشد :
چو عاجز شود مرد چاره سگال
ز بیچارگی درگریزد بفال.نظامی. || حیلت اندیش. آنکه در اندیشه مکر و فریب باشد :
بر دویدند هر دو چاره سگال
روبهان پیش و گرگ در دنبال.نظامی.