پرشکسته

معنی کلمه پرشکسته در لغت نامه دهخدا

پرشکسته. [پ َ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) ( مرغ... ) بال شکسته.

معنی کلمه پرشکسته در فرهنگ عمید

پرنده ای که بالش شکسته باشد.

معنی کلمه پرشکسته در فرهنگ فارسی

( صفت ) بال شکسته : مرغ پر شکسته .

جملاتی از کاربرد کلمه پرشکسته

هرمرغ پرشکسته ز فکر و خیال تو دارد بزیر بال پریخانه دگر
لبش از تاب دل تبخاله برداشت چو مرغ پرشکسته ناله برداشت
ای سیدا ز ناله خود یافتم اثر این تیر پرشکسته به سوی نشانه رفت
زمانه ساز به رنگ زمانه می گردد پرشکسته خس آشیانه می گردد
شیرازه بهار تماشا گسسته بود تا مرغ پرشکسته ما فکر بال کرد
چون مرغ اسیر پرشکسته در شست دو زلف تو به دامیم
به هیچ جا نرسد هرکه همتش پست است پرشکسته خس وخار آشیانه شود
سرم به خاک ره تست، پرشکسته مرو نماز می کنم، آخر ز پیش من مگذر
بس مرغ ضعیف پرشکسته خرطوم هزار پیل خسته