پرده در

معنی کلمه پرده در در لغت نامه دهخدا

پرده در. [ پ َ دَ / دِ دَ ] ( نف مرکب ) هَتّاک. هاتِک. هاتِک استار. مِذیاع. مُنّدِد. مقابل پرده دار. پرده پوش :
حق بود پرده پوش من از فضل و من به جهل
در پیش خلق پرده در خویش خیرخیر.سوزنی.بپای پردگیان را بغرچگان مگذار
که پرده دار نباشد که پرده در نبود.سوزنی.پرده در است آنکه در این عالم است
راز ترا هم دل تو محرم است
چون دل تو بند ندارد بر آن
بند چه جوئی ز دل دیگران.نظامی.توبینا و ما خائف از یکدگر
که تو پرده پوشی و ما پرده در.سعدی.اشک غماز من ار سرخ برآید چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست.حافظ.تا توانی پرده کس را مدر
تا ندرّد پرده ات را پرده در.( از امثال و حکم )

معنی کلمه پرده در در فرهنگ عمید

۱. کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بی آبرو سازد: اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردهٴ خود پرده دری نیست که نیست (حافظ: ۱۶۴ ).
۲. بی شرم.
۳. گستاخ.

معنی کلمه پرده در در فرهنگ فارسی

( اسم ) هاتک استار هتاک فاش کنند. اسرار مقابل پرده دار پرده پوش .

جملاتی از کاربرد کلمه پرده در

در سال ۱۳۱۴ «کانون بانوان» تشکیل شد. این کانون در فعالیت‌های خود تعدادی نمایشنامه هم روی صحنه آورد که همه آنان در جهت پیشرفت و تمدن‌خواهی زنان بود. در نیمه دوم سال۱۳۰۲شمسی «مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان» به همت «ساری امانی» در رشت تأسیس شد و اولین نمایشنامه خود را در ۲۵ اسفند ۱۳۰۲با نام «عروسی دختر فروشی» در پنج پرده در تماشاخانه «اولوش بیک» به اجرا گذاشت.
درین زمانه نیابند محرمی چون شب که همچو صبح به آخر نه پرده در باشد
از پرده در آرخ بفروز ای مه ارمن تا دیده گیتی به نو گردد همه روشن
بیا بی پرده در گلزار تا دفتر بهم پیچد که بلبل وصف گل می گوید و بسیار می گوید
قدم از راه غمازی بدر نه که باشد پرده پوش از پرده در به
یافت سرا پرده در آن جا مقام دشت درآمد زرسنها به دام
تو در گشاده ای و من چو حلقه مانده برون از آنکه نبود چون باد پرده در سایه
رشته کش گوهر کان قدم پرده در پردگیان عدم
در زلف دود شعله حصاری نمی شود بیهوده ابر پرده در آن ماه می کشد
بس جان که ز پرده در جهان افتد چون روی ز زیر پرده بنماید
شیشه پر زمهر دل بود بمهر تو ولی حیف که اشک پرده در پرده خلق میدرد