پاکوبان. ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال پاکوفتن. رقص کنان. در حال رقص کردن : چو در دستست رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سراندازیم.حافظ.
معنی کلمه پاکوبان در فرهنگ عمید
۱. رقص کنان. ۲. در حال پاکوفتن.
جملاتی از کاربرد کلمه پاکوبان
در اشتران عرب بین چه نوع پاکوبان به وجد و حال روند از حدی اهل حجاز
شاهدان رقصکنان دستزنان پاکوبان همه غلمان بهشتی همه حورا بودی
به وجد آییم صوفیوار دستافشان و پاکوبان که غلمان را به رقص آریم و حور از منظر اندازیم
گر بر این دشمن ظفر جستم بعون کردگار تا ابد از عیش پاکوبان و دست افشان کنم
بدین آئین قدح نوشان و پاکوبان و سرمستان به رندان خویش را سوی خرابات اندر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم