پامزد
معنی کلمه پامزد در فرهنگ عمید
معنی کلمه پامزد در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پامزد
کنج زندان جهان ناگزیر نیست بی پامزد و بی دق الحصیر
برگو غزلی برگو پامزد خود از حق جو بر سوخته زن آبی چون چشمه حیوانی
گفتم به صبوح خفتگان را پامزد ویم که سر برآرد
وجهی که به پامزد توان داد ندارم آبم کن و اندر قدم نامه برم ریز
چون فرو آمد ز غرفه آن امیر جان همیافشاند پامزد بشیر
بدو گفت شش ساله دخل دیار به پامزد تو دادم ای هوشیار