پاشان
معنی کلمه پاشان در لغت نامه دهخدا

پاشان

معنی کلمه پاشان در لغت نامه دهخدا

پاشان. ( نف ، ق ) در حال پاشیدن :
همی پای کوبنده بر فرش چین
ز سر مشک پاشان گل از آستین.اسدی.
پاشان. ( اِخ ) قریه ای از هرات و از آنجاست ابوعبید احمدبن محمدبن ابی عبید مؤدّب هروی پاشانی و آنرا فاشان نیز گویند.

معنی کلمه پاشان در فرهنگ عمید

۱. = پاشیدن
۲. پاشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): مشک پاشان.

معنی کلمه پاشان در فرهنگ فارسی

( صفت ) در حال پاشیدن : مشک پاشان .
در حال پاشیدن

معنی کلمه پاشان در دانشنامه عمومی

پاشان ( به لاتین: Paşan ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان زاقاتالا واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه پاشان

خرد را از سر غیرت قفای خاک پاشان زن هوا را از بن دندان حریف آب دندان شو
تو رای نشو و نمایی زدی بخاری، از آن شدست چون گل خندان عبیر پاشان خار
بود این غبار افشان شود آن عبیر پاشان
زیر پاشان گنج‌ها و سوی بالا باغ‌ها بشنو از بالا نه وقت زیر و بالا گفتنست
همه پاشان سزای بند و زنجیر همه سرشان سزای گرز و خنجر
به تن باد پاشان بود همچو کوه که از لعلشان کوه گردد ستوه
سر سروران هر طرف همچو گوی شدی دست و پاشان چو چوگان و گوی
مشتری خاک پاشان زهره زهرا شده زانکه هر یک قرة العینین زهرا آمده
دست و پاشان تو شکستی چو نه پا ماند و نه دست پر گشادند و همه جعفر طیار شدند
خاکْ پاشان فلکْ نگار از وی نیم‌کاران تمام کار از وی