وزنا

معنی کلمه وزنا در لغت نامه دهخدا

وزنا. [ ] ( اِخ ) دهی جزو دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. سکنه 207 تن. آب آن از چشمه رخش رود و کیاکتل سرچشمه قزقانچای. محصول آنجا غلات ،بنشن و شغل اهالی زراعت است ، در زمستان به حدود مازندران و گیلان می روند و به شغل مس فروشی و پیله وری و کارگری و مکاری گری مشغول میشوند و در بهار برمیگردند.مزرعه رخش رود جزو این ده است. از ایل سنگسری به حدود این ده می آیند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

معنی کلمه وزنا در فرهنگ فارسی

دهی جزو دهستان قزقانچای بخش فیروز کوه شهرستان دماوند چشمه قزقانجای

معنی کلمه وزنا در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا نُقِیمُ: برپا نمی کنیم (عبارت "فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ وَزْناً " یعنی : پس اعمالشان تباه و بی اثر شد لذا میزانی برای سنجش اعمالشان در روز قیامت به پا نمی کنیم)
ریشه کلمه:
وزن (۲۳ بار)
سنجش و اندازه‏گیری. . با ترازوی درست بسنجید. . پیوسته به عدالت بسنجید و از میزان نکاهید. وزن به معنی اعتبار و منزلت نیز آمده است در مصباح گوید: «ما اَقَمْتُ لَهُ وَزْنا» کنایه است از اهمال و دور انداختن. عرب گوید: «لَیْسَ لِفُلانٍ وَزْنٌ» یعنی قدر ومنزلتی ندارد طبرسی نیز چنین فرموده است . اعمالشان پوچ شد روز قیامت برای آنهاوزنی به پا نمی‏داریم و اعتنایی نمی‏کنیم.نگارنده را در باره این آیه سخنی هست که در توزین اعمال خواهد آمد. موزون: اندازه شده و سنجیده . در زمین کوههای محکم قراردادیم و از گیاه و میوه اندازه شده در آن رویاندیم .اشاره است به اینکه روییدنیها از هر جهت از روی حساب و اندازه است. . *** میزان: آلت وزن. و آن هر چیزی است که با آن توزین شود، اعم از آنکه قول باشد یا فعل و یا ترازوی متداول . گرچه در لغت میزان را ترازو، و عدل و مقدار معنی کرده‏اند ولی آنچه گفته شد مستفاد از قرآن و استعمالات است. در نهج البلاغه نامه 31 خطاب به امام حسن«علیه السلام» فرموده، «اِجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزاناً فیمابَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرکَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرکَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَاَکْرَهْ لَهُ ماتَکْرَهُ لَها» در اینجا می‏بینیم که نفس انسان میزان است می‏توانیم با آن کارها و محبوبات و مبغوضات خویش را توزین کنیم و در نامه 43 به مصلقلةبن هبیرة می‏نویسد: «... لَتَجِدَنَّ بِکَ عَلَیَّ هُواناً وَلَتَخِفَّنَّ عِنْدی میزاناً» اگر اینکه می‏گویند درست باشد حتما خودت را پیش من خوار خواهی یافت و میزانت پیش من سبک خواهدشد. در اینجا مراد از میزان مقام ومنزلت است. در مجمع ذیل . فرموده: در روایت آمده:«اِنَّ الصَّلوةَ میزانٌ فَمَنْ وَ فَی اسْتَوْفی». در دعای چهل ودوم صحیفه سجادیه در باره قران مجید فرموده: «وَجَعَلْتَهُ... میزانَ قِسْطٍ لایَحیفُ» یعنی: قرآن را ترازوی عدالتی کرده‏ای که زبانه‏اش از حق نگردد. پس قرآن ترازویی است برای سنجش حق وباطل. قرآن مجید این لفظ را در ترازوی متداول وغیره بکار برده است مثل . یعنی پیمانه و ترازو را به انصاف تمام کنید و ناقص ننمایید. این آیه در ترازوی معمولی وآلت سنجش اموال است. * . مراد از میزان شاید شریعت و دین باشد و اهمیت آن به اندازه بالا کردن آسمان و بلکه زیادتر است و لفظ «وَضَعَ» ظاهر در لزوم دین و شریعت است یعنی خداوند آسمان را بالا برد و میزان حق و باطل را وضع کرد تا در میزان طغیان نکنید. و از راه عدل و انصاف بیرون نروید. به قولی مراد از میزان عدالت است در تفسیر صافی ذیل آیه از رسول خدا«صلی الله علیه و اله» نقل شده:«بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ» ولی به قرینه: «اَلّا تَطْغَوْا فِی الْمیزانِ» ظاهرا شریعت و دین مراد است . * . مراد از میزان ظاهرا دین و شریعت است در این صورت «المیزان» بیان کتاب و یا عام بعد از خاص است ایضا در آیه . وزن اعمال صریح آیات قرآن مجید آن است که: اعمال انسان اعم از نیک وبد دارای وزن اند مثل . مثقال مصدر میمی است به معنی ثقل و سنگینی یعنی: هر که به سنگینی ذره‏ای عمل خیر یا شر انجام دهد آن راخواهد دید، ایضا . یعنی اگر عمل به وزن دانه خردل هم باشد ما آن را روز قیامت حاضر خواهیم کرد. لقمان به پسرش فرمود: . هر سه آیه صریح اند در اینکه عمل وزن دارد و سنگینی دارد اعم از عمل خوب یا بد. حتی اگر به قدر دانه خردل باشد باز مثل سنگ و غیره دارای وزن است. در «عمل» بطور مشروح گفته‏ایم که عمل جوهر است نه عرض برای مزید توضیح به آنجا رجوع شود. اینک باید چند مطلب را بررسی کرد. توزین اعمال قرآن مجید صریح است در اینکه اعمال انسان روز قیامت توزین خواهدشد ولی آیا عموم اعمال اعم از نیک و بد؟ یا فقط اعمال نیک؟ و آیافقط اعمال مومنان یا اعمال کفار هم؟ جواب اینها خواهد آمد. . «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ...» درجاهای دیگر نیز آمده است مثل . همچنین . اینک آیه اول رابررسی می‏کنیم: 1- «اَلْوَزْنُ» در آیه به معنی توزین است ظاهر آن است که «الوزن» مبتداء و «الحق» وصف آن می‏باشد و تقدیر چنین است: «اَلْوَزْنُ الْحَقُّ یَوْمِئذٍکائِنٌ» یعنی: توزین حقیقی در روز قیامت خواهدبود، زمخشری «یَوْمَئِذٍ» را خبر گرفته و «الحق» را وصف، یعنی توزین حقیقی در روز قیامت است. بهرحال آیه دلالت دارد که روز قیامت توزین حقیقی برای اعمال وجود خواهد داشت. طبرسی نیز در جوامع الجامع مثل زمخشری گفته است. بعضی از بزرگان «الوزن» را در آیه اسم گرفته و «الحق» را خبر آن دانسته است یعنی: ثقل و سنگینی اعمال همان حق و مطابق واقع بودن آنهاست. به عبارت دیگر معیار و وزنه عمل آن است که حق و مطابق دستور شرع باشد و هر قدر احکام و شرایط عمل مراعات نشده باشد از وزن آن کاسته می‏شود و به تعبیر سوم چنانکه وزنه یک من گندم یک قطعه سنگ یک منی است همانطور وزنه اعمال حق بودن آنهاست. نگارنده گوید، این سخن فی نفسه صحیح است ولی در این صورت اعمال ثقل واقعی نخواهند داشت بلکه توزین به معنی تطبیق خواهدبود. یعنی دو رکعت نماز را که مثلاً علی بن ابیطالب «علیه السلام» خوانده معیار قرار داده و نماز دیگران را با آن تطبیق خواهند کرد اما این آن نیست که قرآن مجید مطرح کرده است. 2- موازین جمع میزان و به قولی مجمع موزون است. این دو چندان فرق ندارد خواه بگوئیم: وزن شده‏ها (اعمال) سنگین اند یا ترازوها به واسطه اعمال. به هر حال سنگین بودن میزانهادر هر سه آیه فوق به واسطه کثرت اعمال نیک و خفیف بودن آنها در اثر نبودن اعمال نیک است و ثقل در آنها راجع به اعمال بد نیست زیرا نتیجه ثقل در هر سه آیه رفتن به بهشت است. و از اینکه: نتیجه سبک بودن در هر سه آیه رفتن به آتش است، به دست می‏آید که سبک بودن میزآنهاعبارت اخرای نبودن اعمال نیک است. یعنی: ترازونها با عمال نیک هرچند که کم باشد سنگین و بی عمل سبک می‏شوند. از آن طرف: چون انسان اگر حسنه نداشته باشد لابد سیئه خواهد داشت، پس سبک بودن میزان لازم گرفته که این شخص سیئات دارد و مستحق آتش است. 3- جمع آمدن موازین می‏فهماند که هر عمل نیک ثقل به خصوصی دارد و برای هر صنف از عمل میزانی هست. توزین گناهان‏ گناهان بی شک دارای وزن اند ولی راجع به توزین و وزن کردن گناهان دلیلی در قرآن مجید یافته نیست. بلی در اینکه میان گناهان و عذاب تناسبی و حسابی خواهد بود حتمی است چنانکه فرموده: . اما اینکه برای گناهان میزانی به جهت وزن کردن نصب خواهد شد در قرآن دلیلی نداریم. اعمال کفار اعمال نیکی که کفار در دنیا انجام داده‏اند در روز قیامت توزین نخواهد شد. زیرا نیت و خواست آنها اجر اخروی نبوده و فقط طالب پاداش دنیا بوده‏اند و به آن نیز اغلب رسیده‏اند و این معامله کاملاً از روی عدالت است. برای نمونه به آیه زیر توجه فرمائید: . یعنی: در اثر کفر اعمال خوبی که در دنیا کرده‏اند حبط و پوچ شده و روز قیامت توزینی برای آنها برپا نمی‏داریم «وزن» در آیه به معنی توزین است و بعداز «حَبِطَتْ» آمده است یعنی چون اعمالشان حبط شده لذا وزن کردن برای آنها نیست اینکه وزن را به معنی اعتنا و منزلت گرفته‏اند یعنی برای آنها قدری قائل نمی‏شویم، مطلب ناصحیح است. *** بنابر آنچه تا اینجا گفته شد: اعمال بد مؤمنان و کافران توزینی در آخرت نخواهد داشت. گرچه عذاب به حساب گناهان خواهد بود و آیات . . که درباره پیشوایان ضلالت است، دلالت بر شدت و ضعف عذاب دارد در روضه کافی ص 75 از امام سجاد «علیه السلام» نقل شده: «اِعْلَمُوا عِبادَاللَّهِ اِنَّ أَهْلَ الشِّرْکِ لایُنْصَبُ لَهُمْ الْمَوازینُ وَ لایُنْشَرُ لَهُمْ الدَّواوینُ وَ اِنَمّا نَصْبُ الْمَوازینِ وَ نَشْرُ الدَّواوینِ لِاَهْلِ الْاِسْلامِ» یعنی: بندگان خدا بدانید برای اهل شرک میزانهابرپا و دفترها گسترده نمی‏شود، بلکه دسته دسته به سوی جهنم جمع شوند، نصب میزان و نشر دیوان فقط برای اهل اسلام است. وزنه‏های اعمال‏ اعمال در روز قیامت با چه چیز و کدام وزنه توزین خواهند شد؟ در بحار از معانی الاخبار نقل شده که: هشام بن سالم از امام صادق «علیه السلام» پرسید از «وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیمَةِ فَلا تَظْلِمُ نَفْسٌ شَیْئاً» فرمود: «هُمُ الاَنبیاءُ وَ الاَوصیاءُ» یعنی: موازین، انبیاء و اوصیاءاند، در زیارت علی بن ابیطالب «علیه السلام» آمده: «اَلسَّلامُ عَلی... میزانِ الْاَعْمالِ». رفیق دانشمندم آقای محمد امین رضوی در کتاب «ساختمان آینده انسان» در ص 21 تحت عنوان «توزین عمل با توزین عامل خواهد بود» روایاتی در این زمینه نقل کرده و از بعضی آیات آن را استنتاج کرده است و در ص 20 ذیل فصل «وزنه‏های عمل» روایت فوق را نقل کرده. بنابر تحقیق ایشان: عمل با عامل توزین خواهد شد، علی هذا انبیاء و اوصیاء که با عمال بیکرانشان جمع شدند یک وزنه قابل ملاحظه خواهند بود که دیگران با آنها وزن شوند برای مزید توضیح به کتاب فوق رجوع کنید. تحابط اعمال‏ تحابط اعمال آن است که حسنات و سیئات انسان در آخرت با هم سنجیده شوند و یکدیگر را حبط و تباه کنند و اگر اعمال نیک زیاد شود اعمال بد از بین رفته و شخص اهل بهشت گردد و در صورت عکس، اعمال نیک از بین رفته و شخص اهل جهنم گردد و اگر اعمال نیک و بد مساوی بودند نه اهل رحمت باشد و نه اهل عذاب. مقابل این مطلب آن است که بگوئیم: شخص در مقابل حسناتش متنعم و در مقابل سیئاتش عذاب خواهد دید مگر آنکه سیئاتش در اثر شفاعت یا رحمت خدا بخشوده شود ولی سیئات با حسنات سنجیده نخواهد شد چنانکه خداوند فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ». خواجه نصیر طوسی رحمه اللَّه در «تجرید» فرموده: احباط باطل است که مستلزم ظلم است و نیز خدا فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» علامه رحمه اللَّه در شرح آن فرموده: جماعتی از معتزله به احباط و تکفیر قائل شده‏اند، معنی احباط و تکفیر آن است که ثواب متقدم انسان با گناهی که بعداً کرده از بین می‏رود و یا گناهان قبلی اش با ثواب بعدی ساقط می‏گردد، ولی ارباب تحقیق این قول را رد کرده‏اند، دلیل بطلان این سخن آن است: کسی که گناهش بیش از ثواب است اگر ثوابش از بین برود مانند کسی خواهد بود که عمل خوبی نکرده است و اگر حسناتش بیشتر باشد مانند کسی خواهد بود که گناهی از او سر نزده است و نیز خداوند فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ» این کلام دلیل آن است که هیچ یک از خیر و شر حبط و باطل نخواهد شد. مرحوم مفید در اوائل المقالات تحت عناون «اَلْقَوْلُ فی تَحابُطِ الْاَعْمالِ» فرموده: میان معاصی و طاعات و میان ثواب و عقاب تحابطی نیست این عقیده جماعتی از امامیه و مرجئه است ولی بنونوبخت قائل به تحابطاند و در این عقیده موافق معتزله‏اند. مجلسی رحمه اللَّه در بحار ج 5 ص 332 فرموده: مشهور میان متکلمین امامیه آن است که احباط و تکفیر باطل است. در کتاب «ساختمان آینده انسان» ص 16 راجع به این مطلب بحث شده از تفسیر تبیان نقل کرده که: آن قول امامیه است به تفسیر تبیان مراجعه شد که شیخ مرحوم آن را قول امامیه می‏داند. نگارنده: فصل تحابط را در این کتاب بعد از مطالعه کتاب «ساختمان آینده انسان»، باز کردم و از آن استفاده نمودم، حیف که اینگونه مسائل هر قدر تحقیق شود باز به طور کلی از ابهام خارج نمی‏شویم، در خاتمه باید دانست در صورت قول به احباط و تکفیر انسان پیوسته یکی از حسنات یا سیئات را خواهد داشت زیرا هر یک از آنها دیگری را حبط کرده و در جای آن نشسته است و این با آیه . جمع نمی‏شود زیرا در آن صورت خلطی نیست بلکه یکی آن دیگری را پوچ و باطل کرده است ایضاً با آیه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ...» سازگار نیست.

جملاتی از کاربرد کلمه وزنا

قوله: «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها» انّما مدّت لانّها لم تخلق ممدودة فمدّت بعد الخلقة من تحت الکعبة و لهذا قال تعالی: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها». قال الحسن: کانت طینة فقال اللَّه لها انبسطی فانبسطت علی وجه الماء، «وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ» ای جبالا ثوابت کانت الارض تترجرج فجعل اللَّه الجبال اوتادا لها فثبتت بها، «وَ أَنْبَتْنا فِیها» ای فی الارض، «مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْزُونٍ» ای من کلّ شی‌ء مقدور جری علی وزن من قدر اللَّه عزّ و جل لا یجاوز ما قدّره اللَّه علیه، لا یستطیع خلق زیادة فیه و لا نقصانا. می‌گوید برویانیدیم درین زمین از هر چیزی چنانک اللَّه خواست و تقدیر کرد و ساخت بر وزنی و معیاری که هیچ کس تغییر آن نتواند و زیادت و نقصان در آن نیارد، و روا باشد که معنی وزن اندر قدر و منزلت بود چنانک مردم بعرف و عادت گویند فلان را بنزدیک خلق وزنی نیست، یعنی که او را قدر و منزلت نیست. و گفته‌اند: «وَ أَنْبَتْنا فِیها» یعنی فی الجبال، «مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْزُونٍ» یوزن نحو الحدید و الرّصاص و النّحاس و الذهب و الفضّة و الزّرنیخ و الکحل و غیر ذلک ممّا یوزن وزنا و یحتمل انّ المراد به المکیل و الموزون و المعدود لانّ مآل الکلّ الی الوزن کالحنطة و الشعیر یولان الی الخبز الّذی یوزن و اشباه ذلک.