وازد

معنی کلمه وازد در لغت نامه دهخدا

وازد. [ زَ ] ( اِخ ) از دهکده های سمرقند. رجوع به وازذ و وازدی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه وازد

قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ و گفتیم فریشتگان را اسْجُدُوا لِآدَمَ سجود کنید آدم را، فَسَجَدُوا سجود کردند فریشتگان إِلَّا إِبْلِیسَ مگر ابلیس «ابی» سر وازد وَ اسْتَکْبَرَ و برتری جست وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ و در علم خدا خود از کافران بود.
قوله تعالی وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ الآیة... سبب نزول این آیت آن بود که عبد اللَّه سلام دو برادر زاده داشت نام ایشان سلمه و مهاجر. عبد اللَّه ایشان را باسلام دعوت کرد گفت: نیک دانسته‌اید شما و خوانده‌اید در توریة که خدای عز و جل گفت انی باعث من ولد اسماعیل نبیّا اسمه احمد، فمن آمن به فقد اهتدی و رشد، و من لم یؤمن به فهو ملعون. گفت من که خداوندم از نژاد اسماعیل پیغامبری فرستم بخلق نام وی احمد، هر که پیغام وی بنیوشد و او را در آن استوار گیرد و بگرود در راست راه شد، و هدایت یافت، و هر که نگرود رانده است از درگاه ما نابایسته. پس سلمه مسلمان شد و در دین حق آمد. و مهاجر سر وازد و برگشت و بر کفر خود بپائید. اللَّه تعالی در شأن وی آیت فرستاد که وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ ای لا یرغب عنها و لا یترکها. إِلَّا مَنْ سَفِهَ... از کیش ابراهیم و دین و سنّت وی روی نگرداند مگر سفیهی جاهل، نادانی خویشتن ناشناس، که نه اندیشد و تفکر نکند در خود، که او را از بهر چه آفریده‌اند و چه کار را در وجود آورده‌اند، و قد قال تعالی وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ.