معنی کلمه وارتان در لغت نامه دهخدا
وارتان. ( اِخ ) بردان. پسر بلاش اول پادشاه اشکانی که در قرن اول میلادی میزیسته است وی هنگامی که پیش پدرش بلاش و رومیان مذاکرات دوستانه ای جریان داشت بر ضد پدر قیام کرد و موجب شد که بلاش به سازش موقتی با رومیان تن در دهد. رومیان با آنکه از این جنگ خانگی اطلاع داشتند بر اثر شکستهایی که سابقاً از پارتها دیده بودند شرایط مذاکره را پذیرفتند. جنگ بلاش با وارتان سه سال طول کشید ( از 55 تا 58 م. ). کیفیات آن درست روشن نیست اینقدر هست که وارتان کشته شد. از این شاهزاده سکه هایی هم به دست آمده است که مربوط به سنوات 55 تا 58 م. میباشد. ( از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2434 ).
وارتان. ( اِخ ) از مامی گونیان ارمنستان است الیزه وارتابد مورخ ارمنی در شمار سپاهیان وی بوده است و وقایع جنگهای او را با ایرانیان یادداشت کرده و در کتابی به نام «تاریخ وارتانیان »گنجانده است. ( از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 198 ).