هواء

معنی کلمه هواء در لغت نامه دهخدا

هواء. [ هََ ] ( ع اِ ) میان آسمان و زمین. ج ، اهویة. || ( ص ) خالی هرچه باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بددل. ( منتهی الارب ). ترسو. که دلش از جرأت تهی است. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) میل و رغبت و طرفداری : چون منتصر بدان حدود رسید به هواء دولت او برخاست. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

معنی کلمه هواء در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَوَاءٌ: خالی (مراد از هوا فضائی است که از هر چیز خالی باشد ، همچنانکه در جمله افئدتهم هواء : دلهایشان خالی است به این معنا آمده)
ریشه کلمه:
هوی (۳۸ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه هواء

و روی عن ابن عباس انّه قال: العذاب الذی من فوقهم امراء السوء، و الّذی من تحتهم عبید السوء «أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» الا هواء المختلفة.
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ و شما که بتان می‌پرستید بهوا می‌پرستید نه ببینت و برهان، و من بر آن نیستم که بر پی هواء شما روم. قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ‌ من پس گمراه باشم اگر این بتان پرستم، و هرگز راه براه هدی نبرم. چرا من پی هواء شما باید رفت، و من خود بر بیّنت و برهان روشنم از خداوند خویش، و بر عبادت اللَّه نه بر پی هواام که بر بیّنت خداام.
و قصه آنست که عبد اللَّه بن عمرو بن العاص السهمی گوید کعبه پیش از آفرینش دیگر زمین بر آب بود، کفی خاک آمیز، سرخ رنگ بر روی آب گردان. دو هزار سال، تا آن گه که رب العالمین زمین را از آن بیرون آورد و باز گسترانید، ازینجاست که کعبه را ام القری خوانند و گویند ما در زمین که زمین را از آن آفریده‌اند، پس چون اللَّه تعالی زمین را راست کرد موضع کعبه در زمین پیدا بود، بالا یکی ریک آمیز سرخ رنگ، پس چون رب العالمین آدم را بزمین فرستاد آدم بالایی داشت بمقدار هواء دنیا فرق وی بآسمان رسیده بود، و آدم بآواز فریشتگان مینیوشیدی، و از وحشت دنیا می‌آسودی و انس میگرفتی، اما جانوران جهان از وی می‌بترسیدند و می‌بگریختند.
میگوید: از لطف الهی و کرم بی‌نهایت گوش دارید، که شما را بر نفس امّاره نصرت دهد تا آن را مقهور کنید، و راه شهوت و هواء باطل بوی فرو بندید. مصطبه نفس خراب دارید، و کعبه دل آبادان نفس اسیر گردد، و دل بر جوارح امیر شود. نفس در خود بمیرد و دل بحق زنده شود. دشمن برود و دوست بنازد. هرگز که دید که آشنا با بیگانه بسازد؟ این چنان است که گویند: و اللَّه معطی المسئولات:
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضاء دوست باید یا هواء خویشتن‌
نقلست که اور اگفتند که فلان کس بر سر آب می‌رود گفت: آنرا که خدای توفیق دهد که مخالفت هواء خودکند بزرگتر از آن بود که در هوا پرد و بر آب رود.
پیر طریقت گفت: الهی! همگان در فراق میسوزند، و محبّ در دیدار! چون دوست دیده‌ور گشت محبّ را با صبر و قرار چه کار؟! وَ اتَّقُوا اللَّهَ تقوی درختیست که بیخ آن در زمین وفا، شاخ آن بر هواء رضا، آب آن از چشمه صفا، نه گرمای پشیمانی بآن رسد نه سرمای سیری، نه باد دوری، نه آفت پراکندگی! میوه آرد میوه پیروزی، فلاح ابدی، و صلاح سرمدی، نعیم باقی، و ملک جاودانی. اینست که ربّ العالمین گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.
بعزت تو خداوندا که کسی صفت این دوزخ نشنود و آن گه کاری کند که بأن کار در دوزخ شود. پس رب العالمین هر چه از شهوات دنیا بود از آنچ درین آیت بشمرد مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ این همه گرد دوزخ در گرفت و راه آن بر مراد و هواء نفس نهاد تا هر که بر پی مراد و هواء نفس خود رود بعاقبت سر بدوزخ باز نهد آن گه گفت: یا جبرئیل! اکنون بازنگر این دوزخ را یعنی که تا راه آن به بینی.
چون دانستی که نیست مهر تو درست چند نیّت هواء ما نبایستی جست‌
آن گه گفت إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ این الّا را دو وجه است: یکی تحقیق که میگوید مگر کسی خود بستمکاری حجت جوید بر شما، چنانک کافران قریش و جهودان، که قریش میگفتند محمد در دین خویش متحیّر است و در کار خود فرو مانده، از قبله جهودان برگشت و بقبله ما باز آمد، بدانست که ما بر حق‌ایم، مگر بدین ما نیز باز گردد. و جهودان میگفتند محمد برأی و هواء خود از قبله ما برگشت و میگوید که مرا فرموده‌اند. و دیگر وجه آنک إِلَّا بمعنی لکن بود، و در قرآن ازین بسیارست معنی آنست که ایشان که بر خویشتن می‌ستم کنند یعنی جهودان مترسید ازیشان و از من ترسید.