معنی کلمه هارونیه در لغت نامه دهخدا
هارونیه. [ ی َ ] ( اِخ ) شهرکی است نزدیک مرعش ، در ثغور شامی بر گوشه کوه لُکام این شهر را هارون الرشید در سال 183 هَ. ق. بنا کرده و دارای دو سور و دروازه های آهنین بوده است. رومیان این شهر را خراب کردند وبعدها سیف الدوله غلام خود غرقویه را به آنجا فرستاد و آن را دوباره تعمیر کرد و آبادان ساخت. ( از معجم البلدان ). در حدود العالم هارونی ضبط شده است. رجوع به هارونی شود. در شام بر گوشه کوه لکام ، هارون الرشید کرد. و شهری کوچک است. ( مجمل التواریخ و القصص ).
هارونیه. [ نی ی َ ] ( اِخ ) از قراء بغداد، در نزدیکی شهر «ابان » در راه خراسان واقعشده ، و در آن پل عجیب البنائی است که به سبب وجود آن به پل هارونیه معروف شده است. ( از معجم البلدان ).
هارونیه. [ نی ی َ ]( اِخ ) دهی است از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز، واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری شبستر و سه هزارگزی شوسه جلفا به تبریز. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل و دارای 331 تن سکنه شیعه ترک زبان است. آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات ، حبوبات ، بادام و زردآلو است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
هارونیه. [ ] ( اِخ ) قریه ای است در چهار فرسنگی میانه جنوب و مشرق ابرقوه. ( فارسنامه ناصری ).
هارونیه. [ نی ی َ ]( اِخ ) نام طایفه ای از طوائف کرد. ( از تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 113 ).