نعما. [ ن َ ] ( ع اِ ) نعماء. نعمت ها. رجوع به نعماء شود : گویند عالمی است خوش و خرم بی حد و منتهاست در او نعما.ناصرخسرو.ز آنجا همی آید اندرین گنبد از بهر من و تو اینهمه نعما.ناصرخسرو.گفت نشناسی درخت و چشمه ای کز کرمشان بر تو نعما دیده ام.خاقانی. نعما. [ ن ِ ع َم ْ ما / ن ِ ع ِم ْ ما / ن َ ع ِم ْ ما ] ( ع فعل + اسم ، ص مرکب ) کلمه مرکب از نعم و ما یعنی نیک و بسیار خوب. گویند: غسلت غسلاً نعما؛ ای نعم ما غسلت ؛ غسل کردم غسلی نیک. و دقاً نعما؛ کوبیدنی نیک و بسیار نرم. ( از ناظم الاطباء ).
معنی کلمه نعما در فرهنگ عمید
نعمت، موهبت، نیکی، احسان.
معنی کلمه نعما در فرهنگ فارسی
( اسم ) نعمت نیکی احسان : ز آنجا همی آید اندرین گنبد از بهر من و تو این همه نعما . ( ناصر خسرو .۱۹ ) توضیح نعمائ بمعنی نعمت و این اسم جنس است نه صیغه جمع چنانکه بعضی گمان برند چرا که فعلا بفتح اول و سکون ثانی از اوزان جمع نیست - از صراح و قاموس - و بعضی شراح و محشیان نوشته اند که این اسم جمع نعمت است و اسم جمع آنرا گویند که معنی جمع دارد و از اوزان جمع نباشد.
معنی کلمه نعما در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی نِعِمَّا: نیکوست - خوب است ریشه کلمه: ما (۲۶۲۲ بار)نعم (۱۴۴ بار) فعل غیرمتصرفی است برای انشاء مدح. . بهتر است پاداش عاملان . خدا سرپرست شماست خوب سرپرست و خوب یاراست. نِعما: همان نعم است و «ما» تمییز آن به معنی شیء میباشد . تقدیر آن «نِعْمَ شَیْئاً» است یعنی اگر صدقات را آشکارا بدهید خوب کاری است آن. . در مجمع فرموده تقدیر آن «نِعْمَ شَیْئاً شَیٌْ یَعِظُکُمْ بِهِ» است. نَعَم: (بروزن فرس) حرف جواب و تصدیق است . آیا آنچه خدا وعده داده بود حق یافتید؟ گویند آری. این لفظ جمعا چهار بار در قرآن مجید آمده است: اعراف:44 و 114 - شعراء:42 - صافات:18.
جملاتی از کاربرد کلمه نعما
ملک عجم به کوشش دولت بپرورد نام عرب به بخشش نعما برافکند
خراج از کارگاه تو نسیج و حد حکمت را رواج از بارگاه تو صنیع فرد نعما را
گفت نشناسی درخت و چشمهای کز کرمشان بر تو نعما دیدهام
تو در صدر آلا و نعما و از تو نکوه خواه آلا و نعما گرفته
جفت نعمایی و در نعما ترا کس نیست جفت یار احسانی و در احسان ترا کس نیست یار
در اوت ۱۹۷۵، او با دیانا آیدان، یک مهاجر لیبیایی الاصل اهل ایتالیا که در سال ۱۹۶۷ از ناپل به اسرائیل نقل مکان کرده بود، ازدواج کرد که زیر نظر یشایاهو لیبوویتز دانشجوی دکترا بود. او حرفه حرفهای خود را رها کرد تا خانهدار شود. این زوج سه فرزند داشتند: شیرا (متولد ۱۹۷۶)، الی (متولد ۱۹۷۸) و نعما (متولد 1981).
سؤال کردند از تفکر گفت: در این چند وجه است تفکری است در آیات خدای و علامتش آن بود که ازو معرفت زاید و تفکری است در آلاء و نعما خدای که ازو محبت زاید و تفکری است در وعده خدای و عذاب او ازو هیبت زاید و تفکری است در صفات نفس و در احسان کردن خدای با نفس ازو حبا زاید از خدای تعالی و اگر کسی گوید چرا از فکرت دروعده هیبت زاید گویم از اعتماد بر کرم خدای از خدای بگریزد و بمعصیت مشغول شود.
ما بلای عشق او آلاء و نعما گفته ایم زانکه کار مبتلایان از بلا بالا شده
شیخ گفت خداوند تعالی پیش از آنکه این قالبها بیافرید جانها را به چهل هزار سال بیافرید و درمحل قرب بداشت و آنگه نوری بریشان نثار کرد ودانست که هر جانی از آن نور چه نصیب یافت بر قدر آن نصیب ایشان را نواخته میداشت تا در آن نور میآسودند و در آن پرورده میگشتند، و کسانی که درین دنیا با یکدیگر قرار و انس یابند، آنجا با یکدیگرشان نزدیکی بوده باشد، اینجا یکدیگر را دوست دارند ایشان را دوست خدایی گویند آنگه هرکه خدای را جوید بدان طلب به یکدیگر بوی برند کماتشام الخیل، چون اسبان. اگر یکی به مغرب باشد و یکی به مشرق انس و تسلی به حدیث یکدیگر یابند و اگر یکی در قرن اول افتد و دیگر در قرن پنجم این آخر را فایده و تسلی جز به سخن اول نباشد، این قوم بفضل حقّ تعالی آراسته باشند، به هیچ چیز از خداوند برنگردند نه به بلا نه به نعما نه به کرامات و نه به مقامات. هرکه به چیزی ازین معانی فرود آید جز دروغ زن نباشد برای آنکه کرامات و مقامات و درجات همه نه خداییست، همه نصیب بنده است و هرکه بدین فرو آمد نصیب پرست گشت.