نرم دل. [ ن َ دِ ] ( ص مرکب ) رحم دل. مقابل سخت دل. ( فرهنگ نظام ). مقابل سنگدل. ( آنندراج ). رقیق القلب. ملایم. ( ناظم الاطباء ). سلیم. ( دهار ) ( ناظم الاطباء ). اذلة. ( ترجمان علامه جرجانی ) : و سقلاب مردی نرم دل بود. ( مجمل التواریخ ). از نرم دلان ملک آن بوم بود آهن آبدار چون موم.نظامی.- نرم دل شدن ؛ رام شدن. به رحم آمدن : جهاندار دارای جوشیده مغز نشدنرم دل زآن سخنهای نغز.نظامی.
معنی کلمه نرم دل در فرهنگ عمید
رئوف و مهربان.
جملاتی از کاربرد کلمه نرم دل
بتوان به حرف نرم دل سنگ آب کرد شیر از ملایمت به شکر دست یافته است
به زور نرم دل آسمان نمی گردد و گرنه زور مکرر بر این کمان زده ام
ز آه ما نشود نرم دل کواکب را که دود آب ز چشم شرار نگشاید
شاهی که بود نرم دل و آهسته باشد همه کارهای ملکش بسته
از سختی زمانه شود چرب نرم دل نخوت به استخوان ز هما می رود برون
خواندشان با هزار خجلت و شرم نرم دل کردشان به پرسش نرم
چون وزیر سوم این فصل بآخر رسانید وزیر اول که بکشتن اشارت میکرد گفت: میبینم که این زاغ شما را به افسون و مکر بفریفت، وا کنون میخواهید که موضع و حزم و احتیاط را ضایع گذارید. تاکیدی مینمایم، از خواب غفلت بیدار شوید و پنبه از گوش بیرون کشید. و در عواقب این کار تامل شافی واجب دارید، که عاقلان بنای کار خود و ازان دشمن برقاعده صواب نهند و سخن خصم بسمع تمییز شنوند، و چون کفتار بگفتار دروغ فریفته نشوند، و باز غافلان بدین معانی التفات کم نمایند و باندک تملق نرم دل در میان آرند واز سرحقدهای قدیم و عداوتهای موروث برخیزند. و سماع مجاز ایشان را از حقیقت معاینه دور اندازند تا دروغ دشمن را تصدیق نمایند، و زود دل برآشتین قرار دهند، و ندانند که
صائب نگشت نرم دل آهنین من عمری است گرچه در کف داود آتشم
ز صدق و سوز او شه نرم دل شد چه میگویم ز اشکش خاک گل شد