معنی کلمه ناگزران در لغت نامه دهخدا
ناگزران دل است حلقه غم داشتن
حلقه ماتم زدن ماتم هم داشتن.خاقانی ( از انجمن آرا ).مویه گر ناگزران است رهش بگشائید
نای و نوشی که از او هست گزر بازدهید.خاقانی.شه ناگزران است چو جان در بدن ملک
یارب تو نگهدار مر این ناگزران را.انوری.به سهو زد بر تو مشک دم ز خوش نفسی
بلی که ناگزران است مشک را ز خطا.اثیرالدین اومانی.رجوع به ناگزر شود.