معنی کلمه ناپاک دل در لغت نامه دهخدا
به گفتار ناپاک دل رهنمون
همی دست یازند خویشان به خون.فردوسی.سرش را ببرند بی ترس و باک
سپارند ناپاک دل را به خاک.فردوسی.غنیمت ببخشید پس بر سپاه
جز از گنج ناپاک دل ساوه شاه.فردوسی.چو ضحاک ناپاک دل شاه بود
جهان را بداندیش و بدخواه بود.اسدی.