معنی کلمه ناشتاب در لغت نامه دهخدا
هرگه که عالمی را بینم به هر مراد
جود تو سیر کرده و من ناشتاب تو.مسعودسعد.یا بپرسم که چه خوردی ناشتاب
تو بگوئی نه شراب و نه کباب.مولوی.|| روزه داری. پرهیزگاری. ( ناظم الاطباء ).
ناشتاب. [ ش ِ ] ( ص مرکب ) بی شتاب. آهسته. شکیبا. صابر. صبور. ( ناظم الاطباء ). ناشتابان. آنکه درنگ می کند و شتاب نمی کند.