ناسوری

معنی کلمه ناسوری در لغت نامه دهخدا

ناسوری. ( اِ ) گلو. حلقوم. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). گلو. حلقوم. حلق. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ناسوری در فرهنگ فارسی

گلو حلقوم .

جملاتی از کاربرد کلمه ناسوری

ما لذت فقریم، سخا را نشناسیم ناسوری زخمیم، شفا را نشناسیم
دل خسته آنگاه سودای زلفت بنالم به ناسوری زخم شانه
نغمه طرازنده این باغ باش تشنه ناسوری این باغ باش
لیک نی چندانک ناسوری شود زهر جان و عقل رنجوری شود