مرا کردن

معنی کلمه مرا کردن در لغت نامه دهخدا

مرا کردن. [ م ِ ک َ دَ ] ( ص مرکب ) پیکار کردن. جدال کردن :
اوت کشت و اوت هم خواهد درودن بی گمان
هر که کارد بدرود پس چون کنی چندین مرا.ناصرخسرو.رجوع به مرا شود. || برابری کردن :
بساکاخا که محمودش بنا کرد
که از رفعت همی با مه مراکرد.( چهارمقاله عروضی ).رجوع به مِرا و مِراء شود.

معنی کلمه مرا کردن در فرهنگ معین

(مِ کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - پیکار کردن ، جدال کردن . ۲ - کوس برابری زدن .

معنی کلمه مرا کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پیکار کردن جدال کردن . ۲- کوس برابری زدن : بسا کاخا که محمودش بنا کرد که از رفعت همی با مه مرا کرد . ( چهار مقاله ) مراکز.

جملاتی از کاربرد کلمه مرا کردن

گر چنین خواهد مرا کردن پریشان شور عشق از دلم هر پاره چون برگ خزان خواهد دوید
جوابش داد رامین گفت ماها ز غم خواهد مرا کردن تباها
واقعاتی دیده بودی پیش ازین که خدا خواهد مرا کردن گزین
ذره از خورشید و ظل از کوه بتوان دور کرد لیک از خاک درش نتوان مرا کردن جدا