محکوم علیه

معنی کلمه محکوم علیه در لغت نامه دهخدا

محکوم علیه. [ م َ مُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه بدو نسبت داده شده باشد. پس اگر قضیه حمیله بود آن را موضوع نامند و اگر قضیه شرطیه بود آن را مقدم خوانند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). چنانکه در ترکیب «زیدٌ قائم ٌ» زید را محکوم ٌعلیه و قائم رامحکوم ٌبه گویند. ( از غیاث ). و رجوع به محکوم شود.

معنی کلمه محکوم علیه در فرهنگ عمید

کسی که حکم به زیانش صادر شده.

معنی کلمه محکوم علیه در فرهنگ فارسی

۱- آنکه حکم بضررش صادر شود . ۲- محمول در قضیه حکمیه . ۳- مسلم معروف شناخته : و چون صاحب هنری بمعرفت شعر شهرت یافت و بنزدیک نحاریرسخن و روان بنقد شعر محکوم علیه شد و مشارالیه گشت ..
آنچه بدو نسبت داده شده باشد

معنی کلمه محکوم علیه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محکومٌ علیه به مکلّف و مخاطب حکم شارع گفته می شود.
محکومٌ علیه، از ارکان حکم بوده و عبارت است از مکلفی که خطاب شارع مقدس به فعل او تعلق گرفته است.
شرایط مکلف
مکلف باید دارای شرایط عامه تکلیف هم چون: بلوغ ، عقل ، علم و قدرت باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه محکوم علیه

سرانجام پس از صدور رأی دادگاه در بامداد ۳ خرداد ۱۳۹۳ حکم اعدام مه‌آفرید امیرخسروی اجرا شد. بر این اساس دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد، حکم محکومیت به اعدام محکوم علیه زندانی مه‌آفرید امیرخسروی فرزند منصور، سحرگاه روز شنبه، ۳ خرداد ۱۳۹۳ در محل زندان اوین اجرا شد. این حکم سه روز پس از آن‌که وکیل مه‌آفرید خسروی از نامه نوشتن او به سید علی خامنه‌ای خبر داد، اجرا شد.