مجرور

معنی کلمه مجرور در لغت نامه دهخدا

مجرور. [ م َ ] ( ع ص ) کشیده شده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کلمه ای که کسره دارد. ( آنندراج ). جر داده شده و دارای جر. ( ناظم الاطباء ). اسمی که جر دارد. جرپذیرفته. جریافته. مقابل جار. علی فی البیت ، فی جار است والبیت مجرور: کل مضاف الیه مجرور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به جر و ماده بعد شود. || ( اِ ) ( اصطلاح موسیقی ) هر یک از سازهای آرشه ای. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه مجرور در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) پوست کنده شده .
( ~. ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - کشیده شده . ۲ - کسره داده شده . ۳ - هر یک از سازهای آرشه ای .

معنی کلمه مجرور در فرهنگ عمید

۱. در نحو عربی، کلمه ای که آخر آن حرکت کسره داشته باشد، کلمه ای که پس از حرف جرّ بیاید و یا مضاف الیه واقع شود.
۲. [قدیمی] کشیده شده.

معنی کلمه مجرور در فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) کشیده شده . ۲ - کلمه ای که حرف آخرش کسره یا تنوین مکسور داشته باشد . ۳ - ( اسم ) هر یک از ساز های آرشه یی .

معنی کلمه مجرور در ویکی واژه

پوست کنده شده.
کشیده شده.
کسره داده شده.
هر یک از سازهای آرشه‌ای.

جملاتی از کاربرد کلمه مجرور

ابن جریر طبری، مفسر سنی مذهب، «لام» ابتدای آیه را «لام تعجب» دانسته‌است و معنای آیه را «تعجب کنید از همبستگی قریش و نعمت‌هایی که به آنها داده‌ام» می‌داند. امین، مفسر شیعه می‌نویسند که در صورت تعجب دانستن «لام»، جار و مجرور متعلق به «اعجبوا» مقدر است. طباطبایی مفسر شیعه، لام را در صورت جدا بودن سوره قریش از فیل، «لام تعلیل» می‌داند. عبارت «ایلاف» از ماده «الف» و به وزن افعال به معنای همبستگی است. فاعل آن نیز خدا است و مفعول آن قریش است. مفعول دوم این فعل، حذف شده و قرینه آن در جمله بعد آمده‌است. کلمه «قریش»، نام عشیره و دودمان پیامبر اسلام است و همگی آنان از نسل نصر بن کنانه هستند.