ماو

ماو

معنی کلمه ماو در لغت نامه دهخدا

مأو. [ م َءْوْ ] ( ع مص ) فراخ کردن مشک و دلو را به کشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مأوت الجلد مأواً؛ کشیدم آن پوست را تا فراخ و گشاد گردد. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) سختی . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سختی و شدت. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ مأوة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به مأوة شود.

معنی کلمه ماو در فرهنگ فارسی

فراخ کردن مشک و دلو را به کشیدن

معنی کلمه ماو در دانشنامه عمومی

ماو (اتار پرادش). شهر ماو ( به انگلیسی: Mau ) با جمعیت ۲٬۲۰۵٬۱۷۰ نفر ( در سال ۲۰۱۱ ) در ایالت اوتار پرادش در کشور هند واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه ماو

عید قربان بود و حاج به درک عرفات ماو کوی صنمی کش عرفات از غرفات
با ماو (برمه‌ای: ဘမော်؛ ۸ فوریهٔ ۱۸۹۳ – ۲۹ مهٔ ۱۹۷۷) وکیل، سیاستمدار اهل میانمار بود.
بسوی حق پناه از شک و ظن بر هم از اصلش که باشد ماو من بر
هر دلی از دو جهان رو به مرادی دارد ماو سودای تو و سکر تو و شکر ودود
رو جبه ماو من قبا کن فانی شو و جای در بقا کن
دردمندان غمت درمان طلب ماو درد بیدوای خویشتن
از گیاه و مرغ ماو یار ما کمتر نه ایم کاین درو آویختست و او ز ما بگریختست
من با تو در این میان نشاید گفتن آسوده ز سودای تو و ماو منیم
این ماو من‌کزاهل جهان سرکشیده است از انفعال آدم و حوا دمیده است
نسزد زجوهرفطرتت به جنون شبهه وشک زدن چو نفس جریدهٔ ماو من به هوس نوشتن و حک زدن
گر همه نعمت یک روز به ما بخشد ننهد منت بر ماو پذیرد من